• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : ارزش خواندن ندارد.
  • نظرات : 0 خصوصي ، 47 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4      >
     
    + ن.گ. 
    انصاف نيست خواهرم؛ انصاف نيست
    بغل کن مرا
    بغل تو خوب است
    پاسخ

    سبزينه ي آن گياه عجيبي است :دي
    تازشم نجمه منو فولي مي رفتيم حياط بعد هي
    فولي مجبور مي شد از اون بالا منو ببينه من هم خب
    با اعتماد به نفس شونه به شونه اش البته اگه يکم اون بالا پايينو در نظر بگيريم
    قدم مي زديم ........
    بعد همشم خجالت مي کشيديم ......
    البت پو دفعه هاي اول اين طوري بودا
    بعدا عادت نکرديم ؟
    من و سنا هم که ميخوايم راه بريم سنا زانوهاشو خم مي کنه
    که هم قد من بشه
    ولي خب
    اکشال نداره که .......
    با هم بودنو عشقه
    پاسخ

    تو بعد يه مدت عادت كردي! من هميشه بايد از اون بالا نگاه مي كردم و هيچ وقتم عادت نكردم! اوهوم با هم بودنو عشقه
    نخيرشم پو ........
    بلنده نجمه
    يه کوچولو از تو کوتاه تره ......
    البته خب متوسط هم ميشه گفت .....
    بعدنشم .....
    اوخي ....
    کلا سيم تو سيم شده ......

    پاسخ

    بيا نجمه خانوم تحويل بگير ميگه بلندي :دي پس بيا با خيال راحت همديگه رو بغل كنيم. :دي
    + ن.گ. 
    راستي پو من جدي جدي مي‌خوام بغلت کنما.
    همين فلفل خانومي که ذکر و خيرش بود، عکستو بهم نشون داد.
    خيلي مهربوني. اين بغله واجب شد اصلا...
    (تازه گفت بگو پلي کدومه، درست گفتم!)
    پاسخ

    اين كانال كشي دله نجمه .... كه تو منو مي شناسي... كه ميگي من مهربونم ... كه من هنوز تو رو نديدم و اين واقعا انصافه خواهرم؟
    + ن.گ. 
    خدا منو ببخشه :))))
    برم تو وبلاگ فلفل بهش بگم پشت سرش صفحه گذاشتم.
    پاسخ

    فلفل مهربونه ... مي بخشه .... خدا هم كه مهربون تر.... تازه تو ضفحه اي نذاشتي... فقط تعريف كردي... :)
    + ن.گ. 
    خب نکته همين جاست...
    فلفل گفته من بلندم!
    از نهاد جمله نتيجه مي‌گيريم من متوسطم.
    اگه فلفل مي‌گفت اوووووووووووووووووووه! خيييييييييلي بلنده،(چنان که درمورد جناب‌عالي اين گونه مي‌فرمايند) اون وقت يعني من بلندم. چرا؟ چون درسته که مجنون هي ليلي‌ليلي مي‌کنه، اما...
    ليلا را از دريچه‌ي چشم مجنون بايد ديد!
    پاسخ

    فلفل اينارم گفته كه با هم تكروي مي كرديم و دو تايي مون معذب بوديم؟ يا من مجبور بودم زانو هام رو خم كنم كه همقد اون شم؟ اينارو گفته؟ :دي
    + ن.گ. 
    بيا بغلم پو!
    البته من قدبلند نيستما
    ولي حالا...
    شاعر مي‌گه:
    گرفتم ز تو ناتوان‌تر بسي‌ست/ تواناتر از تو هم آخر کسي‌ست
    :)))
    پاسخ

    آخه فلفل مي گفت بلنده ..... په چي؟ :(
    + ن.گ. 
    غصه نخور پو
    عوضش قدت بلنده
    پاسخ

    واااااااااي نجمه بيا بغلم! آخ چه قدر بغل كردن يه آدم قد بلند رو دوست دارم! مي دوني چيه؟ در مدرسه ي جديدمان يك موجود جديد رو كشف كردم كه قدش از من بلند تره! همين طوري چند دقيقه در سكوت نگاهش كردم و كلي از زندگي نااميد شدم ...
    + ن.گ. 
    بحث هري پاتر شد...
    خواستم بگم تو منو ياد جيني ميندازي پولي.
    ببخشيد... پو!

    پاسخ

    واقعا؟ كاش موهاي منم قرمز بود و لخت و بلند عينهو خود خود خود خود جيني ويزلي.... :(
    + ....... 
    دوباره يه قسمت شعر رو اون وسط جا انداختي....
    قسمتي که تو وارد داستان شدي....

    شوتانگولي ديگه.....
    پاسخ

    همون كه از سقف وارد شدم؟ ديدم كه!

    سلام خواهر

    خوبي؟ چه مي کني با اين روزها؟

    نمايشگاه هنوز نرفتي؟

    پاسخ

    ئه... به به خواهر خانوم. :) بله خوبم... دلمون براتون قد نخودچي شده بود. هاه نمايشگاه ... نه نرفتم!
    يکي از کتابايي که حواس منو کيلو متري پرت مي کرد و تمام مدتي که حرف مي زد،حواسم بيشتر مي رفت سمت حرفاي خودم؛ کوير دکتر شريعتي بود.اصلا مدل جمله هاش يه جوري بود که روشون ليز مي خوردي مي رفتي تو خودت.البته در کنار کيف داشتن ترسناک هم هست.يه دفعه يهو تو خودت گم مي شي يا از خود بي خود مي شي.
    پاسخ

    تعريف كوير رو زياد شنيدم. نمي دونم چرا منو ياد جنوب مي ندازه! :) واي نه ... معلوم نيست اگر بيشتر از اين برم تو خودم كي مي خواد نجاتم بده ... :)
    + گندم 

    تو انتهاي تناقضي !!! خوندن هري پاتر با اميرخاني نوشت ها !!؟

    قيدار اميرخاني رو بخون بعد بذار و برو .....

    پاسخ

    اگر بگويم خواندم چه استاد؟ :) خيلي وقت پيش خواندم. قابل مقايسه با هري پاتر نبود. شما هري پاتر خوانده ايد؟ اميرخاني در برابر نوشته هاي رولينگ طفل نوپايي است در داستان نويسي. :) البته حقوق نويسندگان وطني هم در نظر گرفته مي شود. :)

    همين به قول تو (اراجيف )ها در كنار هم ميشوند

    درد دل يا شايد هم حرف دل...گفتنش هم تو را خالي كرده و هم مارا

    سر حال مياورد....

    پاسخ

    من خالي نشدم عطيه... لبريزم هنوز لبريز.... مي توانم باز هم بنويسم... باز هم... باز هم ... باز هم...
    + maha 
    سلام...خوبي؟راستش خيلي تعريف شنيدم از کتاباي اميرخاني...
    چه سبکي مينويسه؟هيچکدوم از کتاباشو نخوندم...




    واااااي...يادش بخيييير...هري پاتر...دلم تنگ شده برا اون روزا...که غرق ميشدم توش...لحظه لحظه راهنمايي من با هري پاتر گذشت...هعي...

    من يه کتاب ميشناسم که حس ميکنم به تريپ تو خييييلي بياد...نوشته هاي سيد مهدي شجاعي رو خوندي...؟!يني محشرن...خصوصا نثر خوبي که داره...
    کتاب "طوفان ديگري در راه است..."
    کتاب زياد ميشناسم اما حس کردم اين خوراک تو باشه...شايد هم فقط تصور منه...نميدونم...
    البته اگر اينو خوندي بگو تا چن تا ديگه بهت معرفي کنم... :)
    پاسخ

    همه ي روزهاي راهنمايي من هم... تمام اون روزها براي خودم توي كلاس راهرو و سرويس و مدرسه فكر مي كردم هري پاترم... با دوستام مي شستم ساعت راجع به اينكه كاش اينجا هاگوارتز بود صحبت مي كرديم... كلي حال مي كرديم.... نه سيد مهدي شجاعي به تريپ من نمي ياد. نوشته هاش رو دوست ندارم. احساس مي كنم به جاي نوشته فقط كلمات هر چه قلمبه تر رو پشت سر هم رديف مي كنه... يعني واقعا طوفان ديگري راه است؟ نه .... ديگه بسه طوفان .... حالا اين رو هم به گل روي شما مي خونيم. فقط كتابش رو يا ندارم يا اگه دارم بين كتابام گمه... بايد بخرم... :)
       1   2   3   4      >