• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : اينجا بدون من....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 20 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     


    فکر کنم همه ي مطالبت مخاطب هاي خاص دارن!!!!!!!!!!

    چرا من هيچي نمي فهمم هر چي مي خونم!؟

    پاسخ

    مخاطب خاص كه دارن. ولي معمولا جوري مي نويسن كه براي عموم آزاد باشه. :دي ولي تو اين دو تا مطلب اخير از دستم در رفت. شرمنده. :)
    من اومدم بيرون و تو رو نديدم و باهات خدافظي نکردم و همش تو راه غصه خوردم و به فهيمه گفتم فهميه پلي فهيمه پلي پلي :|
    بعد هي خواستم بيام اينجا اينو بگم که اينترنت نداشتم و خلاصه ...!
    گرچه دير
    ولي دلم برات تنگ مي شه بچه :|
    پاسخ

    ميگم ديگه.. هي به شجي هم گفتم كه چرا نيومدين عكس بگيرين و خداحافظي كنيم. گفت داشتيم تو حياط يورتمه مي رفتيم. و چون شماره ي خونتون رو 4 شماره ي آخرش رو باز يادم رفته بود نتونستم بهت زنگ بزنم.... راستي ليلا آرتميس فاول هفت رو خوندم ديشب همش خواب فلي رو ميديدم... دلم منم برات تنگ ميشه بچه جون :*
    + نيکي 
    هي پو!
    من نتنها ديگه خودم به پايان رسيدم،
    بلکه مموري حافظه ام هم به پايان رسيده و با هر يه کلمه اي از آمادگي دفاعي که مي چپونم تو مغزم يه چنتا آمار رو شيمي مي پره بيرون !!!
    با تشکر از خانواده ي کافئين ها ،انواع چاي و قهوه که مارا در اين ايام اسفناک ياري نمودند...
    پاسخ

    هي نيك... من در طي چند روز گذشته. توي خواب شيمي و ادبيات و تاريخ معاصر خوندم به خيال اينكه شنبه امتحان داريم! و لب به اون خانواده هم نزدم.... سلامتي مو كه از سر راه نيوردم.... هي نيك هي نيك...

    و ياد اون روز ك من تو جاگردشي تنهايي جيغ كشيدم...

    چندبار...

    اگر بدوني چقدر الان به يكي از اونا احتياج دارم؛ به همه ميگي گوشاشونو بگيرن من يه جيغ بلند بكشم...

    پاسخ

    جيغ هيچ دردي رو دوا نمي كنه... هيچ وقت....
    + س 
    سلام مريمم خوبي خيلي زيبا بود مثل هميشه رفتم تو خاطرات مدرسه خاطرات مدرسه خودم...هرباريه سري آدم ها وبودنشون خاطره ميشه ...وجقدر آدم در رنج اين خاطرات وجدايي هاست ...آخر اين دنيا کي ميرسه ؟؟آه آه آه...
    پاسخ

    سلام. مي دونين چيه؟ الان ياد يه چيزي افتادم. مي گن يه نفر ميره بهشت رو ديوارش مي نويسه لعنت به كسي كه اينجا سيب بخوره. پس خاطرات خودمون چي ميشه؟ نمايش غدير...برنامه ي كنسل شده ي روز معلم... و از همه مهم تر، جنوب كه با هم رفتيم و اگر دوباره هم بريم ديگه باهم نيستيم... اون شب كه تو تاريكي نشريه درست كرديم و كلا اون نشريه ها، دلتون براي خاطره هاي خودمون تنگ نميشه.. مال من تنگ ميشه....
    چرا؟؟چرا همه اين جوري ميکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اوه بابا مگه داري کجا ميري؟؟؟؟من هنوز مطمئنم.....شب امتحان رياضيتون بعد از اين که به قيچي زنگ زدي زنگ ميزني من
    پاسخ

    من كه جوري نكردم من مثل هميشه ام.... امتحان رياضي هم نداشته باشيم زنگ مي زنم يه چند دفعه صدات كنم سيده ضحي دلتنگ نشي!

    يک وختي پيش مياد که آدم ميفهمه آخرش سه نقطه نيست... فقط يک نقطه است.

    پاسخ

    من خيلي وقته کارت قرمزمو گرفتم...فقط دارم آروم آروم زمين رو ترک ميکنم....واسه وقت کُشي...:)
    يعني دققا الان هدفت از اين پست به اين طولاني چي بود؟
    پاسخ

    من دارم بعد دوازده سال از مدرسمون ميرم تسنيم. هدفم همين بود...

    دلم واسه صدا کردنات تنگ ميشه......کسي به من نميگه سيده ضحي.....کسي ديگه...مدرسه بي پلي مثه تلويزيونه بدون برفکه....
    پاسخ

    سيده ضحي تو براي من هميشه سيده ضحي مي موني... زينب هم هميشه زينب سادات مي مونه.... از طرف من همه ي سيد ها و سادات ها رو مي توني همين طوري صدا كني! :)

    باز خوبه دوئيدم و گفتم با من خدافظي نکردي.....آخرشم حتي برنگشتي ....اووووووووه چرا؟؟؟؟واقعا چرا اينبروفسکي رو ميبري زير سوال
    پاسخ

    چون دوستان خداحافظي نمي كنند گفتم بهت يه بارگفتم... يا نگفتم؟
    + mati 
    هعي...
    * ديدي چي شد کلاسور رياضيم تو کمدت بود .تو تمام کمدت رو بردي خونتون !!! جالا من چي کار کنم؟
    * ميشه بانو امين نري اصن خوب نيستا !!
    *فرهنگ هم نرو اون جام خوب نيس!!

    *مي فهمم همه اش از درد دوست داشتنمان است! و اين چارچوب هايي که دنيا برايمان چيده! دانه دانه با دست هايشان خودش و از آن که برايمان رهايي نيست هيچ و دوست داشتن هم که فطرت مان است...(جمله ار يک نويسنده ناشناس! مي شناسيش؟)

    * اينجا بدون تو واقعا تصور سختيه فرض کن:

    *کي تو حياط جيغ ؟

    *مي باتمام معلم ها دعواکنه آخه؟

    *اصن فک کردي معاون هايي که با ديدن تو خوش حال ميشن درد دوري تو چه جوري تحمل کنن؟

    * سال بعد زي زي هست ها ؟

    *...

    پاسخ

    ئهههههه متي اون كلاسور تو بود؟ يه ساعت سعيده رو متهم كردم كه چرا وسايلت رو ميذاري تو كمد من. هنوز تو كمدمه كلاسورت. رفتي برش دار. آخ چه قده حال مي كنم با نوشته هاي اين جناب ناشناس(آيكون خودشيفتگي!) واقعا كي تو بالا و پايين بپره... آيا الان احساس ندامت نمي كني كه مي گفتي با من هيچ نسبتي نداري؟ من كه با همه دعوا نمي كردم! با يه عده ي خاصي دعوا مي كردم كه اونا از نظر فطري با من دعوا داشتن! واقعا اصلا يكي از همين دلايلي كه باعث شد تا كنون روشنگر رو ترك نكنم همين عشق و علاقه ي بي پايان جناب معاون بود! آره بابا نرگس گفت زيزي هست منم بهش گفتم خوبه حوصلتون سر نمي ره! :دي
    + هزار 


    ...

    پاسخ

    :)
    + نيکي 
    آره!
    ولي من تصوير اون آخرين زنگ شاوره و اون لحظه اي که اين جمله رو براي اول بار شنيدم قشنگ يادمه.
    پاسخ

    من خيلي تصاوير رو يادمه....
    + نيکي 
    اول راهنمايي...آخرين زنگ مشاوره!!!
    آخرين خاطره ها ماندگار ترند...
    احساس مي کنم يه خاطره ي خاصي با اين جمله داشتم . اما يادم نيست
    خيلي خائن شديا ... حالا من به روت نميارم !
    پاسخ

    من تا جايي كه يادمه سه سال راهنمايي مون با همين جمله گذشت! خاطره ي پخشيه در تمام طول اون سال ها
       1   2      >