*مي فهمم همه اش از درد دوست داشتنمان است! و اين چارچوب هايي که دنيا برايمان چيده! دانه دانه با دست هايشان خودش و از آن که برايمان رهايي نيست هيچ و دوست داشتن هم که فطرت مان است...(جمله ار يک نويسنده ناشناس! مي شناسيش؟)
* اينجا بدون تو واقعا تصور سختيه فرض کن:
*کي تو حياط جيغ ؟
*مي باتمام معلم ها دعواکنه آخه؟
*اصن فک کردي معاون هايي که با ديدن تو خوش حال ميشن درد دوري تو چه جوري تحمل کنن؟
* سال بعد زي زي هست ها ؟
*...