• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : فصل آخر: معلم بازي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 34 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + .......خودش 
    خب قابل به ذکر نبود که دو تا شخصيت حذفي هم داشتين؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    آره. اون گوشه داشتن لاو مي تركوندن بعدشم رفتن!
    خب ..
    منم اومدم
    يادت رفت بگي در زمان معلمي کوثر من سوگلي کلاس بودم

    پاسخ

    آره راست مي گه! :)
    + يه دختر ِ 


    بله :-W ميومدين تو آب مايو ميپوشيدين پاستيل پخش مي کردين :-W

    تاکييد مي کنم نتيجه تک خوريتونو خواهيد ديد !!!

    پاسخ

    اوه اوه! ترسيدم! يه دفعه بدون تو لواشك خورديم همينا رو گفتي! هيچيم نشد! يوها ها ها ها...!
    ما اصلا معلم قرآن و حديث نداريم که برود مکه و بعد ما بنشينيم معلم
    بازي کنيم . . . . . .




    با تمام وجود معلم بازي مي خواهم
    پاسخ

    كلاس تابستوني بود بابا. معلم قرآن و حديث همون معلم عربي مذكور بود كه قرآن و حديث درس مي داد....(ها ها ها... ما بازي كرديم! :دي خباثت!)
    + نيکي 
    پو،
    من خيلي بد اخلاقم؟
    مث اين که خيلي بد اخلاقم.هدي هم تاييد کرد
    نيکي خانوم بد اخلاق...
    گريه


    پاسخ

    نه تو بداخلاق نيستي نيك. تو خوش اخلاقي فقط يه ذره پر توقعي! :دي و گرنه خيلي خيلي خوش اخلاقي...
    بلهههههههههههههههههههههههه ماشا...مگه بي معرفتام معلم بازي ميکنن؟؟؟؟؟؟؟؟واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ماشا....اوازه معلميتون همه جا پيچيده:)))
    پاسخ

    آوازه بي معرفتي شما هم همه جا پيچيده كه ما روز ده بار آپ مي كنيم و شما محض راه گم كني هم به اينجا نمي رسي! ولي بنده هر دفعه شما فيد مي زني بهت نظر ميدم!

    تو نميدوني بازي تو محوطه چه حالي ميده!تازه محوطه مال بزرگاست... چي فک کردي! منم که خانووووووم!
    پاسخ

    من كاري به حال دادن بازي تو محوطه ندارم! مي گم چرا نمي ياي مدرسه و وقتي هم بهت زنگ مي زنم مشغول بازي كردني! پاسخگو باش!


    تعجب نکن.

    من عارفه ي مهربونيم.

    پاسخ

    باشه(this is short answer for hers dar ovordan to!)
    + مطهره 
    اين بود وضعيت سردبير نشريه در آخرين روز کلاس هاي تابستاني! تحويل نشريه هم که پــــَـــــــــر!
    پاسخ

    سردبير كه از همون شب قبلش داشت مي گفت فردا نمي شه! :دي
    + vip 

    :))چقد خوبه ما از اين ناظما داريم!

    من که خدايي نشده روزي تو مدرسه زنگک بخوره و از ادست اين ناظما حداقل تو دلم نخنديده باشم!!:)

    پاسخ

    :)


    ســـــــلام!

    الهي بميرم اگه ميدونستم با نيومدنم اينجوري ديووونه ميشين تمام تلاشمو ميکردم که بيام مدرسه حتما!

    منم بچه بودم رو بالکن خونمون با تخته گچيم معلم بازي ميکردم ولي دوتا تفاوت با شماها داشت:1- اينکه دانش آموزان فرضي بودن 2- من بچه بودم(!)

    پاسخ

    اين نكته دومش رو از كسي كه اين دو هفته مدرسه نيومده و وقتي زنگ مي زني بهش رفته محوطه بازي كنه! نديد مي گيرم. نكته اولش رو هم مي خواستيم بريم چند تا از اولا رو به عنوان سياهه لشكر بياريم تا نقش دانش آموزامون رو بازي كنن و ما چهار تايي با هم معلم باشيم! حالا بازم مدرسه نيا و بازم وقتي من زنگ مي زنم بدو برو محوطه بازي كني!
    + يه دختر ِ 

    شما ها پاستيل خوردين به من و ليلا ندادين :-W

    نتيجه اين حرکتتون و خواهيد ديد

    پاسخ

    استخر بودين! مي اومدم مايو مي پوشيدم تو آب پاستيل پخش مي كردم؟


    آهان!

    آخي..!

    (پ.ن:هنوز خبري نيست!:(()

    پاسخ

    الانم خبري نيس؟!

    صب کن ببينم!

    مگه من الان ا تو قهر نبودم تنبل؟!

    اي تنبل!

    برو!

    پاسخ

    تعجب كردم اتفاقا.


    بگووو!

    هر چ سريعتر!

    بدو!

    جريان چيه؟!

    پاسخ

    هيچي بابا! اين قيچي مي گه از بس واسش خاطره تعريف كردم تبديل به دفترچه خاطرات من شده... حافظه اش هم دوبلكسه! چون هيچي يادش نمي ياد همش از خودش قصه مي سازه... همين ديگه...
       1   2   3      >