من عارفه بودم تو پولي!
ولي الان ماجرا رو كه ميدوني!
پس حرف نزن بچه جان!
وقتي ماماني ميگه بگو چشم...
اين قانون طبيعته..
هي ماماني...
خوبه مي دوني با اين اوضاع و احوال من من عارفه ام تو پولي تو
كاملا مضحكه...
اگه بخوام مبحثو باز كنم..
واااي پولي!
درك....يكي بدركه!
التماس دعا!
اينو خيلي جدي گفتم.....
اذان مي گويند...
بپر جانماز رو بردار كه از مادر گرامي عقب نموني....
راستي شما تو خونتون فقط يه جانماز دارين؟
نه بابا !
بي كاري....
از فردا مردم صف مي كشن كه مشكل ما رو هم بگشا.....
حال داري ها
خب خدا رو شكر كه مساله حل شدي....
از قديم و نديم به من مي گفتن بانو مشكل گشا!
حالا الان واسه چي گريه کردي؟
فردا که منو مي بيني....تا فردا هم نمي تونستي صبر کني.....
تازگيا چقدر حساس شدي!
يه وقت ما مزاحم گريه كردنتون نباشيم...
اگه تو زبان هم كمك خواستي بپرس ... خجالت نكش
مي دوني سلام چي مي شه؟
هلو
هلو نه ها ، هلو
شرمنده، ديگه تلفظ رو نمي شه كمك كرد....
مگه نگفتم خالي نبند....
تو كه گفتي آخرين بار چهارشنبه چند وقت پيش بود كه گريه كردي....
البته پسره حسن نيت داره و هميشه مي خواد به ديگران كمك كنه....ولي چون خيلي باحاله بيشتر نابود مي كنه تا كمك....
عينهو بلدوزر مي مونه
وقتي مي گم خوبي كن اون بيچاره ي بالاي سرت رو به كار بينداز تا بفهمي يعني چي...
بيچاره چي كار كنه تا يه كم بيشتر ازش استفاده كني هوش زاده خانوم....