• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : .....
  • نظرات : 2 خصوصي ، 81 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + ......... 

    حوصله ندارم اين همه راه برم خونه....

    مي خوام شب بمونم مدرسه...

    پاسخ

    من کلي جلو در مدرسه عين بز وايساده بودم...! خيلي زابلو بود!
    + ......... 

    خسبيدي؟

    خواباي خوب ببيني.....

    پاسخ

    بيدار بيدارم...!
    + .......... 

    مي دوني من الان كجام؟

    هنوز مدرسه ام.....

    پاسخ

    بميرم واستون...!

    آخي ...!

    جديدنا خبري شده كه ما بي خبريم ؟

    گفتي گريه ...

    من اونقدر دلم گريه هاي روز چهارشنبه سر كلاس انشا رو مي خواد كه خدا مي دونه ...يه بار خواهرم سر كلاس اسما گريه كرده بود مونديم چرا اينقدر مهربون شد !

    خب داشتم مي گفتم ...

    من 19 اسفند هم مي خوام . 19 اسفند تولد معلم عربي مون هم هست . نمي دونم چرا يهو خندم گرفت ... آخي ! 19 اسفند ...

    ولش كن !

    من كلا گريه مي خوام . گريه بخاطر رفتن به كلاس ورزش . گريه بخاطر خل بازي هاي اسما . گريه بخاطر روز چهارشنبه و تمام مشتقاتش !

    گريه بخاطر خداحافظ گلم ...

    گريه بخاطر زهرا !!! (اين يكي فوق العاده است )

    گريه بخاطر گريه هاي مختلف كه قابل شرح نيست ...

    آخي !

    پاسخ

    خب گريه کن!

    جيگر تو ... يكي تو روي صورتت اثر نمي مونه يكي خرس مهربون !!!

    من الن تو نتم ولي اين كامپيوتره نميره ياهو ...

    گه خواستي بيا وب ...

    پاسخ

    ببين خوشگله...! کي بود 19 اسفند خودش رو از گريه کشت و دو ديقه بعدش هيچ خبري نبود؟ من مي دونم يا تو؟
    خاله جوني كه ما گذاشتيمش تهران و اومديم اصفهان اهل گريه نبود كه!
    پاسخ

    نه نيست.
    + بنتي 
    اما من بر عکس تو پلي جون از بچگي هر وقت که گريه ميکردم
    چشمام سرخ ميشدو دماغم قرمز ميشد...
    الانم همينه
    وقتي بغضم ميترکه درياي دلم طوفاني ميشه انقدر که از چشمام اشک راه ميفته و آسمون دلم سنگين و تيره ميشه ...
    بعضي وقتا انقدر گريه ميکنم تا خوابم ميبره...
    بعضي وقتام کشتيه احساساتم به گل ميشينه و طوفان آروم ميشه و آسمون دلم آفتابي...

    آرزو به دل نموني الهي...
    بنتي

    پاسخ

    قربون محبتت بنتي جون...! خيلي آقايي...!
    + قاصدكي..نه 

    جزئيات منظور وضعيت حاله مادر.

    پاسخ

    مادر حالا هي از من اصرار از تو انکار...!

    نه مهم جزئياته نه جوانب كلي!

    خب اون موقع هركس يه اشتباهي داشت...نذار بگما..!

    در هر صورت من كه يادن نمياد خاله شادونه رو...كه اين اتفاقا افتاده بوده باشه!

    پاسخ

    من براي شما هزار تا مثال از جزييات بيارم راضي مي شي؟
    جوانب كلي رو بيخيال ...
    پاسخ

    مهم جوانب کليه! نه جزييات!

    خاله شادونه رو ميديدم موقعي كه دبستان بودم نه الان كه ازش ....

    4434

    پاسخ

    مي مردي واسش ماماني! ما همه داشتيم وسط حياط بالا مي اورديم تو همش قربون صدقه اش مي رفتي! تازه اون موقع که شبکه يک بود هم قربون صدقه اش مي رفتي! نه الان که اومده شبکه دو و قابل تحمل تر شده!
    نخير مهم اينه كه فرق داره!منظورم با توجه به وضعيت الان بود!
    پاسخ

    با توجه به وضعيت کلي بايد بگم فرق از جانب شماست!

    ديگه هيچي حريف شادي روحيه ي من نيست...پنگول كه چه عرض كنم..هيـــــچي...مگر اينكه معجزه اي رخ بده كه دوستي مي فرمودند معجزه فقط...

    پاسخ

    بله فقط براي پيامبران رخ مي ده... هي دلم پنگول خواست! (شما همون خاله شادونه مي ديدي واسه هممون بسه!)

    مي دونم چون اينو هر آدمي مي تونه بفهمه چون اسم من عارفس اسم تو پولي!

    ولي آدمي كه عمق ماجرا رو مي بينه ....فرق داره مادر!

    پاسخ

    فرق داره ولي از جانب شما فرق داره...!
    تو واقعا پنگول مي ديدي؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    آره...! چيه مگه! کلي هم مي کيفيدم! واي خيلي باحال بودن! عاشق پنگول بودم! يعني واقعا بايد ببيني و بخندي...! روحيه ات شاد مي شه!
     <      1   2   3   4   5    >>    >