حوصله ندارم اين همه راه برم خونه....
مي خوام شب بمونم مدرسه...
خسبيدي؟
خواباي خوب ببيني.....
مي دوني من الان كجام؟
هنوز مدرسه ام.....
آخي ...!
جديدنا خبري شده كه ما بي خبريم ؟
گفتي گريه ...
من اونقدر دلم گريه هاي روز چهارشنبه سر كلاس انشا رو مي خواد كه خدا مي دونه ...يه بار خواهرم سر كلاس اسما گريه كرده بود مونديم چرا اينقدر مهربون شد !
خب داشتم مي گفتم ...
من 19 اسفند هم مي خوام . 19 اسفند تولد معلم عربي مون هم هست . نمي دونم چرا يهو خندم گرفت ... آخي ! 19 اسفند ...
ولش كن !
من كلا گريه مي خوام . گريه بخاطر رفتن به كلاس ورزش . گريه بخاطر خل بازي هاي اسما . گريه بخاطر روز چهارشنبه و تمام مشتقاتش !
گريه بخاطر خداحافظ گلم ...
گريه بخاطر زهرا !!! (اين يكي فوق العاده است )
گريه بخاطر گريه هاي مختلف كه قابل شرح نيست ...
آخي !
جيگر تو ... يكي تو روي صورتت اثر نمي مونه يكي خرس مهربون !!!
من الن تو نتم ولي اين كامپيوتره نميره ياهو ...
گه خواستي بيا وب ...
جزئيات منظور وضعيت حاله مادر.
نه مهم جزئياته نه جوانب كلي!
خب اون موقع هركس يه اشتباهي داشت...نذار بگما..!
در هر صورت من كه يادن نمياد خاله شادونه رو...كه اين اتفاقا افتاده بوده باشه!
خاله شادونه رو ميديدم موقعي كه دبستان بودم نه الان كه ازش ....
4434
ديگه هيچي حريف شادي روحيه ي من نيست...پنگول كه چه عرض كنم..هيـــــچي...مگر اينكه معجزه اي رخ بده كه دوستي مي فرمودند معجزه فقط...
مي دونم چون اينو هر آدمي مي تونه بفهمه چون اسم من عارفس اسم تو پولي!
ولي آدمي كه عمق ماجرا رو مي بينه ....فرق داره مادر!