من با پلی قهر کردم. در حقیقت پلی با من قهر کرده. باور کنید من کاری نکردم خودش یهویی نازک نارنجی شده!
نمی دونم آخرین باری که یادداشت گذاشتم کی بود. به خاطر خودتون این سوال رو از پلی نپرسید جدیدا یه عادت بدی پیدا کرده به هر کی می رسه. شروع می کنه به خاطره تعریف کردن اگر شما هم راجع به اون روز ازش سوال کنید خوشش می یاد و می شینه روزهای دیگه هم براتون تعریف می کنه. برای خودتون گفتم. آخه سر همین قضیه هم با من قهر کرده.
یک ساعتی بود که داشت حرف می زد. منم نشسته بودم داشتم روزنامه خرد می کردم و می ریختم رو میز. بعد از یک ساعت پلی فکر کرد که زیاد از مخاطب صامت خوشش نمی یاد و دلش می خواد مخاطبش یک کمی حرف بزنه. البته من اولا که تعریف می کرد جواب می دادم ولی یه ساعت بعد...خب دیگه چیزی نداشتم بگم. همون موقع فهمیدم که پلی به نصف قصه هم نرسیده و اگر علاقه نشون بدم تا ساعت ها باید این جا بشینم و روزنامه ریز ریز کنم از اون جایی که روزنامه ها تموم شده بود می ترسیدم یهویی تکلیف های عید پلی را ریز ریز کنم و دیگه واویلا....
پلی گفت: من خیلی اون روز رو دوست داشتم. من جواب ندادم و ادامه دادم به ریز ریز کردن. دوباره تکرار کرد: من خیلی اون روز رو دوست داشتم که من باز هم جواب ندادم. شروع کرد به تکرار کردن این جمله. بله درسته این روش رو هر آدمیزادی تاثیر داره ولی بنده کودک درونم و اگر راستشو بخواین یه نموره هم لجبازم! (نمی دونم چرا فکر می کنه این روش ها رو من اثر داره!)
خب همون موقع بود که روزنامه ها تموم شد و من بدون هیچ حرفی رفتم بیرون تا بازم روزنامه بیارم تا خدایی نکرده بلایی سر تکالیف عید پلی نیاد. و پلی فکر کرد که من باهاش قهر کردم. چون وقتی برگشتم در اتاق را بسته بود و تختش را کشیده بود جلوی در.(پلی اینجوری درو قفل می کنه. اتاقش کلید نداره) حالا اگر کسی به شما گفت که کودک درون با پلی قهر کرده حرفش رو باور نکنید. چون من قهر نکرده بودم پلی قهر کرده بود. الانم دیگه باهام حرف نمی زنه و همه روزنامه های ریز ریز کرده ی من رو ریخته جلوی در اتاق.
چند وقتی هست اعصاب نداره. زیاد نباید اذیتش کنیم. تازه خودش هم می خواست اسم یادداشت این چهارشنبه رو بذاره دلتنگ انجمن پلی قدیمی. نمی دونم چی می خواست بنوبسه در هر حال متن این چهارشنبه به من تعلق گرفت.(تا باشه با من قهر نکنه)
هنوز هم نمی دونم آخرین باری که یادداشت گذاشتم کی بود. و قصد ندارم این سوال رو از پلی بپرسم چون ممکنه دوباره قهر کنیم و دیگه کلا کینه ای بشیم و یه پلی بمونه بدون کودک درون....و بوم فاجعه رخ بده.
در آخر هم باید بگم که من واقعا کودک درون پلی هستم نه کس دیگه ای.
دوست شما: کودک درون