سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همیشه می ترسیدم کسی بیاید که بیشتر از من دوستش داشته باشی. می ترسیدم که کسی بیاید که جای من را برایت پر کند... برای همین از همه کسانی که دور و برت بودند خوشم نمی آمد... حالا دیگر گرچه بازهم همان داغ میان سینه ام شعله ور می شود ولی دیگر حسرت نمی خورم، اگر قرار است آنها هم مانند من کنار گذاشته شوند و حرف هایت را پشت صفحه ی گوشی شان بگذارند تا بی وفایی و فریاد هایت را فراموش نکنند. جای من را بگیرند.... حالا دیگر می خواهم پشت سر همه ی کسانی که دوستت دارند راه بیفتم و بگویم زیاد رویش حساب نکنید وقتش که برسد بدجودی دلتان را می شکند، و جملاتی می گوید که تا بحال در زندگی تان کسی نگفته... دوستش داشته باشید هر چه قدر می خواهید... اما یادتان باشد من از همه بیشتر دوستش داشتم....  و دیدم که...

رهایش کنید...

بعضی حرف ها رانباید نوشت، نباید گفت... باید بغض شود و بکشتمان.... غیر از این نیست...

 

پ.ن: در کانال نمی شود گفت....


+ تاریخ جمعه 94/11/2ساعت 4:55 عصر نویسنده polly | نظر