نگوییم که نمی دانستیم قرار است همچین اتفاق هایی بیفتد نگوییم که قرار نبود کار به ظهر عاشورا برسد. نگوییم که نمی دانستیم آن انتخابات که بار ها و بار ها تجربه اش کرده بودیم قرار نبود به اینجا بکشد...نگوییم که این ها را نمی دانستیم. بگوییم که می دانستیم از اعماق وجودمان می دانستیم که قرار است همچین اتفاقی بیفتد از واپسین لحظات 22 خرداد فهمیدیم که قضیه از چه قرار است...آن هایی که دقیق تر بودند از قبل از آن از آن وقتی که باب شد روبان های سبز به دستمان ببندیم...
نگوییم که نمی دانستیم...خوب می دانستیم همه می دانستیم اما به روی خودمان نیاوردیم وانمود کردیم که اوضاع بر وفق مراد و همه دنیا طرفدار ماست. وانمود کردیم که این حرف ها که زده می شود همه از روی دلسوزی است و این تظاهراتها و اغتشاش ها و این حرف ها حرف ملت است...آنقدر وانمود کردیم که رسیدیم به این جا و گفتیم نمی دانستیم دیگر جای وانمود کردن هم برایمان نماند..افتادیم در باتلاقی که خودمان هم متوجهش نشده بودیم...نگوییم که نمی دانستیم همه می دانستیم همه خیلی خوب می دانستیم....
72 میلیون نفرمان از همان صبح23 خرداد، دیده بودیم روز قدس و 13 آبان و 16 آذر و دهم محرم را...همه می دانستیم که قرار است به این جا برسیم در یک لحظه مثل بچه ها لج باز شدیم پافشاری کردیم روی حرف غلطمان...حاضر نشدیم کوتاه بیاییم همه مان نه بعضی هایمان...من یا تو.
گفته اند انتظار داشتیم بنویسی و محکوم کنی...من که را محکوم کنم...چه را محکوم کنم...مگر این حوادث محکوم که همه حاصل لجبازی خودمان است محکوم کردن و محکوم شدن دارد اگر قرار بر محاکمه باشد همه محکومیم...
بیا از همین لحظه دست از لجبازی برداریم...لحظه ای از جایگاه کودک 5 ساله بیرون بیاییم و جای خودمان رو بگیریم و منطقی فکر کنیم قبل از آن که بیش از این وانمود کنیم و دیگران را دروغگو بخوانیم...بیا بگوییم اشتباه کردیم تا از هم نپاشیده ایم...
اللهم عجل لولیک الفرج .... برترین اعمال نزد خدا انتظار فرج است...