یک روز،
یا یک شب،
شاید یک بعد از ظهر،
یک غروب حتی ،
پر می کشی و می روی؛
و تنهایم می گذاری....
و این آرزوی من است...
این را احساس می کنم،
با تمام وجود میان مردمک های مهربان چشمانت احساس می کنم،
پر می کشی و تنهایم می گذاری.
و من با اندوه ضجه واری خواهم گفت که :
"هر که شهید نشود، لاجرم خواهد مرد...."
و در انتهای این متن تقابل میان اشک و لبخند قطعا بی معنی خواهد بود....