همه ی آن روزها گذشتند. حالا می گردند تا میان روزهایم گم شده را پیدا کنند... من از همه بهتر می دانم گمشده هایم کجایند به روی کسی نمی آورم... بی خیال همه ی سالهایی که کنار هم بودیم و دوری زجرکشمان می کرد. اصلا بی خیال اینکه هر هفته چند صفحه برای هم می نوشتیم و چند هزار ساعت حرف می زدیم. اصلا بی خیال این تویی که تو نیستی... تویی که ساخته و پرداخته ذهن من بودی با همان شیرینی نوجوانانه ات برای همیشه میان ذهنم می مانی تا برای همیشه همدم خوش روزهای نوجوانی من باشی و من شکایتی ندارم و هیچ وقت برای کسی نمی گویم که چه شد که گمت کردم... کجا بود که گم شدی...هیچ وقت....
پ.ن: دعا کنیم این شب ها... برای حال دنیا که خوب نیست... برای غزه و عراق و سوریه .....