می دانی، من از همه ی بهشت های روی زمین، فقط مشهد رفته ام، از میان همه ی این تصاویری که تلویزیون نشان می دهد، دلم فقط صحن جمهوری اسلامی را می شناسد...

با قدم هایم، همه ی صحن ها را پیموده ام، بار ها شادمان از در باب الجواد وارد شده ام لبخند زده ام و گفته ام که "هیچ کجا برای من باب الجواد نمی شود"

کتاب دینی ام، هر چه قدر  هم سوال مطرح کند و دلایل محکم و علمی بیاورد که ما شیعیان به روح همیشه زنده ی پیامبر و امامانمان متوسل می شویم، هیچ دلیلی برای من محکم تر از این نیست، که مگر می شود، امام خوب من، امام خوب صحن جمهوری اسلامی، امام خوب زمستان های سرد بازار سرشور، امام نازنین شور و حال رواق امام خمینی و سکوت لذت بخش دارالحجه، میانمان نباشد؟

اصلا مگر امکان دارد؟ کسی که هر لحظه و هر جا، چه در مرکز روضه المنوره، چه میان شلوغی میدان تجریش صدایت را می شنود میانمان حضور نداشته باشد؟ میانمان حضور نداشته باشد و به سان آهوی گم شده ای در آغوشمان بگیرد؟ کسی جواب بدهد... اصلا مگر می شود؟

امشب که عباسیان به خیال خودشان، امام رئوفمان را به شهادت می رسانند، نمی دانند که تا همیشه ی همیشه حرمی میان زمین به جا خواهدماند، که قطعه ای از بهشت خواهد بود، که مایه ی شادمانی و آرامش دل هایی خواهد شد که میان روزگار و شهر های شلوغ گیر افتاده اند و نشاط دختران هفده ساله ای که سرمای سوزناک مشهدالرضا را با هیچ چیز در این دنیا عوض نمی کنند...

پ.ن: اینجا، درست همین لحظه، مثل همیشه لازم است که از امام خوبمان تشکر کنیم، خمینی نازنینی که پایه های انقلابی را بنا گذاشت که میان سرزمینش همه جا امن است، که کسی ترسی از بمب گذاری و حمله ی انتحاری ندارد... مثل همیشه لازم است که از گلگون کفنانی تشکر کنیم که رفتند تا با خیال راحت ساعت ها و ساعت ها میان صحن انقلاب بنشنیم و رفتن ها و آمدن ها را نگاه کنیم و با قلبی آرام و مطمئن به شهرهایمان برگردیم... و از مرد بزرگی که بیرق انقلاب را بالا نگه داشته است و سایه دست جانبازش برسرماست و به لطف امام رئوف تا انقلاب مهدی عج بر سرمان خواهد ماند.....انشاءلله...

پ.ن: و خدایی که نعمت انقلاب را به ما ارزانی داشت، که نام صحن های بهشت زمینی مان را "انقلاب" و "جمهوری" بگذاریم... آن هم "اسلامی"...:)

پ.ن: برای شما... کلیک لطفا....


+ تاریخ چهارشنبه 92/10/11ساعت 6:39 عصر نویسنده polly | نظر