سفارش تبلیغ
صبا ویژن

- تو به من و پدر و مادرت نگاه نکن که تو اون شرایط زندگی می کردیم... ما یه هدف و آرمانی داشتیم که براش هر چیزی رو تحمل می کردیم، اما جوون امروز رفاه می خواد....

.

.

.

آدم یک چیزهایی می شنود که دلش می خواهد سرش را به دیوار های سنگی این دنیای فانی بکوبد؛

و فریاد بزند اف بر تو دنیای فانی... بهترین مخلوقت به بالای نیزه ها رفت تا جوان امروز رفاه بخواهد!

و آرمان های 1400 سال پیش که هیچ...!

آرمان های پدر و مادرش را هم فراموش کند....

اصلا بی خیال پدر آرمیتا و علیرضا که جلوی چشمانمان تکه تکه شدند....

چه برسد به سیصد هزار مردی که خانواده هایشان را تنها گذاشتند و برای همیشه از آسمان تماشایشان کردند....

چه برسد تر به مردی که 1400 سال پیش به روی نیزه ها قرآن می خواند....

بغض شب اول محرم چیزی شبیه این است، درد خانه و ماشین و موبایل،درد رفاه، درد توهمی جوان امروز، کاش حداقل درد نان بود... کاش حداقل درد نان بود.......

پ.ن: نتیجه نهایی بحث؛ تو مرفه بی درد هستی و باید لال شوی!


+ تاریخ دوشنبه 92/8/13ساعت 8:49 عصر نویسنده polly | نظر