من ل و س م،

این را این شیرفلکه های چکه کننده،

شهادت می دهند،

یا مثلا همین که،

بی خیال همه چیز،

با مانتوی سرمه ای مدرسه ام،

که دوستش دارم،

نشسته ام پای کامپیوتر،

و زورم می آید بروم دنبال کارهایی که "وظیفه" است! مثلا!

یا اینکه دلم می خواهد،

بروم بنشینم یک جا و پشت امتحان قدیمی روان شناسی ام نقاشی بکشم،

و زیر لب با خودم"روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی" بخوانم

و آخر همه ی خط خطی هایم،

بنویسم:"کشیدن لبخندت اساسا کار ما نیست..."

بعد امتحانم را توی کیفم سر بدهم،

چادرم را سرم کنم،

و از کوچه ی مدرسه پایین بروم

و بیخودی به در و دیوارش گیر بدهم،

من ل و س م...

این را همین کوچه ی بن بست هم شهادت خواهد داد....

پ.ن: یکشنبه ها که ریاضی ها برای فیزیک میرن دلم می گیره، اون روز حمیده نشریه ی مبتکران رو اورده بود، بین لیست نفرات برتر آرمون جای اسم من اسم "نیلوفر فروزانفر" بود، همان بهتر که اون روز غایب بودم.... و گرنه متروی قلهک هم باید می آمد و لوس بودنم را شهادت میداد....


+ تاریخ دوشنبه 92/2/16ساعت 5:22 عصر نویسنده polly | نظر