دروغ گفتم که نمی نویسم!
می نویسم.
از این به بعد بیشتر هم می نویسم.
می نویسم از اینکه امشب یک شب بهاری است که دلم شکسته است.
می نویسم که فردا روزی است که آقا گفتند:" 12 فروردین روز زنده شدن اسلام است."
می نویسم که دلم، دلم امروز ها فقط به این خوش است که زیر پرچم جمهوری اسلامی بزرگ می شوم، به این خوش است که میان شلوغی روزگار دستان مردی از تبار علی ع بالای سرم است که حرفش برایمان حجت است. با او راه گم نمی شود...
می نویسم... از این به بعد بیشتر می نویسم.
می نویسم که یادتان هست آن روز میان همین صفحات نوشتم:"عاشق که می شویم بعضی کارها را حق نداریم بکنیم؟" این روزها دنیا عاشقی را هم بدجور زیر سوال می برد، مدام دستانم را می لرزاند...
می نویسم...
شما به خدا بگویید من تنها میان این دنیا ماندن را بلد نیستم...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
می نویسم... اما "این" موقتا یک هذیان نوشته است.....