"علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب، به دلایل طبیعی می میرد. اما هر کس یک بار بالا و پاین پریدن ماهی را دیده باشد تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلایل طبیعی نمی میرد. ماهی به خاطر آب خودش را می کشد! خشم ... عجز ... تنهایی ... این ها لغاتی علمی نیستند. ارمیا ماهی بی دست و پا و حلال گوشتی شده بود روی زمین....."
حالا علی نشسته و شبکه پویا می بیند و من گوشه ی اتاق کتاب را ورق می زنم تا دوباره مثل همیشه آن صفحه ای که راجع به گل های یاس نوشته بود را پیدا نکنم. خوشحالم که ارمیایی که دستم است شبیه کتاب خودم است، نه آن طرح جلد وحشیانه نشر افق.....
حالا علی نشسته و شبکه پویا می بیند و من برای بار هزارم صحنه ی نماز خواندن ارمیا از پنجره ی چشمان مصطفا را می خوانم و با خودم می گویم: "واقعا چه کسی می داند...." راستی دیروز سبا گفت گریه نکن من هم گریه ام می گیرد، بعد هم زد زیر گریه .....
همین....
پ.ن: ببخشید ...:(