آدما؛
هر جا هم برن یه سری از عادت هاشون رو رها نمی کنن.
یا مثلا اینکه روی کاشی ها بپر بپر کنن و حواسشون به این باشه که پاشون روی خط ها نره...
مثلا اینکه مدت های طولانی بشینن روی سکوی کلاس و بدون خستگی به این طرف و اون طرف نگاه کنن و گاهی هم همون وسط دراز بکشن...
آدما هر جا هم برن،
زنگ های آخر چادر و روسری و کیفشان را برمی دارند و همین طور که سرشون رو بالا گرفتن و با خودشون حرف می زنن به سمت مقصد نامعلومی قدم می ذارن!
.
.
.
نگرانم نباشید.
تنها تغییری که ایجاد می شود این است که یاد می گیرم در مکان های کوچک تر هم جست و خیز کنم.
;)