سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داغ کرده ام.

نشسته ام پشت میزم و مثلا دارم فیزیک می خوانم. مغزم کرکره ها را کشیده پایین. رفته است.

بعد از این سال ها خودم دلیل داغ کردنم را خوب می فهمم. توضیح نمی خواهم.

بعد فکر می کنم که اگر روزهایی مثل امروز نبودند....

دنیا می شد کاغذ باطله... پر از مساله های فیزیک...

 پلی کپی ها تمام نشدنی...

یادداشت های نوشته نشده...

اعصاب خردی ها مداوم...

اگر روزهایی مثل امروز نبودند. دنیا حتی به اندازه ی کتاب تست فیزیک من هم نمی ارزید و مثل همین کتاب فیزیک فردا صبح، باطله میشد...

یا حتی امروز...

اگر روزهایی مثل امروز نبودند ها....

داغی ام دوباره درونم شعله می کشد...

.

.

.

پ.ن: عیدتون مبارک....


+ تاریخ دوشنبه 91/3/15ساعت 8:31 عصر نویسنده polly | نظر