خدا را شکر می کنم که عمر متوسط آدم ها را از 900 سال در زمان حضرت نوح به 70 سال در زمان حاضر کاهش داد.
اگر بنا به رسم و رسومات قریب به دو هزار سال گذشته، 900 سال عمر می کردیم و اگر قرار بود در این 900 سال دائما حسرت چند روز آن وسط ها و جوانیمان(کجایی که یادت بخیر) را می خوردیم. به احتمال خیلی زیاد روزی 900 بار آرزو می کردیم که ای کاش متوسط عمر آدم ها به 70 سال کاهش می یافت.
یا لااقل در مورد این حقیر اینگونه صدق می کرد.
و اگر متوسط عمرمان 900 سال بود با توجه به شیوه آموزش و پرورشمان که همه به طور کامل با ایشان آشنایی داریم .در اثر بالا رفتن متوسط سن آدم ها سن تحصیل و تعلمشان به صورت تصاعدی بالا می رفت و به طور مثال 4 سال ناقابل دبیرستان 9 برابر شده و به 36 سال افزایش می یافت و به احتمال زیاد تا حدود 200 سالگی مجبور بودیم پشت نیمکت ها بنشینیم و به صورت لاک پشتی مطالب را بیاموزیم و برای کسب یک مدرک ناقابل دیپلم دقیقا 108 سال پشت نیمکت ها قرار می گرفتیم.
و آیا آن موقع آرزو نمی کردیم که ای کاش متوسط عمرمان 70 سال بود؟
بنده اگر 900 سال عمر می کردم به احتمال زیاد حدود 10 سال از عمرم (بلکه بیشتر) صرف قدم زدن در فاصله بین این پنجره خانه تا آن پنجره خانه می شد. کاری که احتمال قریب به یقین با متوسط عمر 70 سال لااقل یکی دو سال از عمر نازنینم را به خود اختصاص می دهد. چون ممکن است اگر هر روز این مسیر را بار ها و بار ها طی نکنم از ازدحام فکر و خیالات ذهن شلوغ پلوغ و درهم برهمم به مغزم آسیبی رسانده و متوسط عمرم که هیچ کل عمرم به 15 سال کاهش یابد.
یا حتی اگر قرار بود 900 سال عمر کنم و 900 ضربدر 93 روز تابستانی کشدار را ببینم که انگار هیچ وقت تمامی ندارند و ساعت ها به طول می انجامند قطعا آرزو می کردم که ای کاش عمرم دیگر از 100 سال بالاتر نمی رفت...
به طور کلی کاهش متوسط عمر آدم ها جای گله که هیچ جای شکر هم دارد و خدا را از این بابت شکر می کنیم که ما را در این دنیای پر جفا بیشتر از این ها معطل نکرد....