سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صبح از خواب بلند شدم! خمیازه
صبحانه خوردم.
خاله شادونه دیدم خمیازهو دخترخاله ام بلند شد رفت با موبایل حرف زد. on the phone - New!به نظرتون بد نیست من هم برم یک موبایل بخرم پسر دایی ام که 7 ساله شه موبایله داره من سرم بی کلاه مونده.متفکر
همچنان خاله شادونه دیدم.خمیازه(توام باسبز)
دخترخاله اومد و گفت که حالش از خاله شادونه به هم می خوره و کانال را عوض کرد و نشست سریال خانواده دید بعد از یک مدتی هم تلویزیون را خاموش کرد.ابرو
من دوباره تلویزیون را روشن کردم.
زدم زیر آواز.not listening - New!
تماشاخانه شروع شد.
از فیلمش خوشم نمی یاد.قهر
تلویزیون باز خاموش شد.
همچنان آواز ادامه دارد.not listening - New!
چه قدر صدامون قشنگه.not listening - New!
تلویزیون دوباره روشن شد.
فیلم اخراجی ها که از دیروز مانده بود دوباره اومد روی صفحه.
فیلم تموم شد.
تلویزیون دوباره خاموش شد.( فکر کنم اگر یک باز دیگه روشن می شد دیگه جیزی نشون نمی داد چون سوخته بود.)متفکر
من دخترخاله جان دوباره زدیم زیر آواز.not listening - New!
بعد این موبایل دختر خاله زنگ زد و پاشدیم منم رفتم پیش تلفن مبادا فرجی بشه کسی زنگ بزنه و ما نباشیم.on the phone - New!
تلفن برداشته شد، و زنگ زده شد به قیچی جان.on the phone - New!
قیچی جان حالت چطوره رفیق شفیق من! فقط اگر من بفهمم سر کارم گذاشتی بیچاره ات می کنم.منتظر
تلفن قطع شد.
پای اینترنتم.
استاد بزرگم گارفیلد شروع شد. تلویزیون روشن شد. گارفیلد گفت: بچه ها بخورید و یخوابید شما هم مثل من یک روز صاحب برنامه ی تلویزیونی می شید! چه گربه ی نازی!
ناهار.
دوباره رفتم پیش دختر خاله ام.
خوابه.
دارم هری پاتر می خونم.نیشخند
تلفن زنگ زد.on the phone - New!
قیچیه.
سلام قیچی!بای بای
قیچی خبر بد داد. بد بود یا خوب نمی دونم درست یادش نبود خبر چیه.افسوس
با خودم گفتم پولی جان حقته خبر بد بشنوی آن قدر با خبرات تن این طفل معصوم( قیچی) را لرزوندی.نگران
یکی اومد پشت خط.on the phone - New!
هوراااااااااااااا!!!!dancing
نگینه!خنثی
نگین رفت زنگ بزنه به قیچی عجب دنیایی شده هری جان بیا ما هم با هم صحبت کنیم.خیال باطل
دارم با هری صحبت می کنم لااقل اون هیچ وقت ناراحتم نمی کنه.اوه
من ناراحتم؟ کی گفته من ناراحتم؟منتظر
دختر خاله بیدار شد ولی من رفتم خوابیدم.خواب
خوابم.خواب
همچنان خوابم.خواب
چرا تلفن زنگ نمی زنه من با صدای گوش نوازش از جا برخیزم.سوال
زنگ نزد من هنوز خوابم.اوه
سسس..! من خوابم!ساکت
دختر خاله بیدارم کرد.کلافه
چه قدر می خوابی؟مشغول تلفن
زنگ زدم 119.به من زنگ بزن
ساعت 17.
چطوری 119 چرا یک زنگ به من نمی زنی بی معرفت؟گریه
دخترخاله ام رفت.
من موندم تو خونه.خنثی
دارم کارتون می بینم.خنثی
نمی دونم چرا این کارتون یانگوم هیچ ربطی به فیلمش نداره؟متفکر
زنگ زدم قیچی.به من زنگ بزن
سلام قیچی.بای بای
خداحافظ قیچی من با یک نفر دیگه کار دارم.بای بای
دستش بنده، رفتم یک ربع دیگه بیام. توی این یک ربع چه کاری بهتر از زنگ زدن به قیچی؟متفکر
سلام قیچی.بای بای
ای مونس و غمخوارم.بغل
ای بهترین یارم.بغل
به نام نامی قیچی.بغل
همیشه دوستت دارم.قلب
یک ربع گذشت.
دوباره خداحافظ قیچی من کار دارم.بای بای
اینجانب اعتراف می کنم با زنگ زدن به فردی که داشت می رفت بیرون خود را بیش از پیش ضایع کردم.ناراحت
دوباره سلام قیچی.(به خدا ما دیونه نیستیم)on the phone - New!
خداحافظ قیچی.بای بای
تلویزیون دوباره روشن شد.
حوصله ندارم.
خاموش شد.
هری کجایی؟
اومدم نشستم پای کامپیوتر.
اگر حوصلتون سر نرفته می تونم براتون خاطره دیروز را هم تعریف کنم.لبخند
 دیروز از خواب...chatterbox
چرا خمیازه می کشید؟متفکر

 


 

و اکنون جواب های شما:
خیلی ممنون از نظرات روز افزونتان.

سامع سوم: بابا من اینقدر ها هم خوب نمی نویسم من فقط چیزی را می نویسم که می گم.( می دونی من زیاد با خودم حرف می زنم)

قیچی:نمی دونم پوری چه جوری اومده ولی می گم که به تو هم سر بزنه. هی...!

ملیکا: من که گفتم باور می کنم که معدلت بیست شده( برو خودتو سیاه کن من تو لوله بخاری بزرگ شدم) شما خودت نمی خوای ولی من می خوام و نمی شه!

نگین: فرمودم که ناراحت نیستم.

پوری: خیلی باحالی که اومدی! دستت درد نکنه. پیر شی انشاالله مادر. خدا خیرت بده. بازم بیا یک پیرزن تنها چه کار می تونه بکنه تو تنهایی( زیاد جدی نگیر)

رها: تنها چیزی که اینجا نیست محفل خصوصیه باز هم بیاین!

خودم: آدم به خودشم جواب می ده؟

بقیه جواب ها را در وبلاگ خویش رویت کنید.

 

 


+ تاریخ پنج شنبه 88/4/11ساعت 10:27 عصر نویسنده polly | 5 نظر