• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : عيدانه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + پاييز 
    ميدونستم نمي گي و دقيقاً ميگي? با توجه به اينکه رمز ادامه مطلبم بهم ندادي? :)) ولي خب گفتم شايد رحم ورزي .
    نکته دوم اينکه در نگاه اول جمله اولت ميتونست بگه معلم ما شدي ولي خب نيستي که . پاشو بيا معلم خودمون شو لا اقل اونموقع ميدونم معلم کيايي .
    خيلي منطقي نبود ؟ بود خب ^_^
    پاسخ

    به جان خودم اولش مي خواستم بيام عين آدم بهت بگم. ولي ديدم اين جوري بيشتر خوش مي گذره :))))) چي تو جمله اول باعث مي شد نشون بده معلم شما شدم؟ واقعا به نظرت ميشه من بيام روشنگر و تو منو نبيني اصن؟ واسه چي بيام معلم شما شم آخه؟ که همه پلي صدام کنين و شجره نامه و تک تک ريزه کاري هاي زندگاني م رو بدونين ديگه يه ذره م عزت و احتزام نمونه واسمون... :)))))) تازه همه معلممان اونجا منو مي شناسن ديگ خعلي ناجوره...لااقل بريم يه جايي کسي ما رو نشناسه... :دي