وبلاگ :
من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
يادداشت :
سندرم 31 ام
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سنا
به بابا ميگم: ولي خب حقيقتش
دلم مي خواست سه شنبه روز شروع مدرسه بود نه دانشگاه...
ادماي دانشگا يه شکلي ان
دانشگا يه جوريه
کاش کلاساي تاريخ ادبيات و ارايه مدرسه بر ميگشت
کاش سال سوم دبيرستان بر ميگشت
بابا فقط نگا مي کنن...
پاسخ
سوم دبيرستان... کلاس تاريخ و جامعه شناسي من رو هم برگردوند لطفا سنا... و زنگ هاي ناهار و نماز رو و کلاس تاريخ ادبيات و روان شناسي کوفتي رو حتي... و پله هاي تموم نشدني دبيرستان که منو به کلاساي بالا برسونه و حتي همه ي اون منتظر موندن هاي طولاني... هعي....