خب به عنوان اولين آموزنده ي مباني مثلثات به اين حقير. بهتون حق ميدم... کم پيدايين استاد. اين چند وقته همش داشتم بهتون فکر مي کردم و ارديبهشت پارسال که هر روز ازم مي پرسيدين به دنيا اومدي يا نه.:) خوش اومدين :)

نه... نميشه.... حتي حتي...:(

من نمي فهمم اين آقايون چه ويژگي هاي خاصي دارن؟ امروز هم ک رفته بوديم جشن فارغ التحصيلي تا عکس اونا مي اومد شروع مي کردن دست و جيغ زدن....

باز بحث رو باز کنم که واقعا در مقابل روان شناسي درود بر جغرافي! واقعا واقعا واقعا اين روان شناسي آشغاله....

هدي خيلي دلم گريه مي خواد..... الانم خيلي احساس خوبي دارم... احساس يه نفر که رسيده به قله ي کوه بعد پرچم زده اون بالا.... نمي دونم....

نه عصباني نيستم... خستم... يه کمي فقط...:)

سلام.... من نه آقاي کيوانو مي شناسم نه شاهمرادي رو... نه خواهم شناخت روزي....

چون کسي هم ديگه به من نظر نميده.... چون زندگي يه خوابه عارفه... حالا ما بيدار شديم... و تموم شده....:(

اتفاقا معلمه چهره ي پسره رو کشيد ياد تو افتادم.... اگه تو هم يه شاگرد داشتي دوسش داشتي شايد از شدت ذوق و محبت ورمي داشتي چهره شو مي کشيدي! حالا دير نيست! اجازه ميدم منو بکشي و چون خيلي دوسم داري پيشرفت کني!

يادته؟ راهرو ي خلوت و روشن و دست بديم و اين چيزا رو هايکو مي کرديم؟ يادته نظر مي داديم به هم راجع به ابر و باد و مه و خورشيد و فلک حرف مي زديم؟ يادته جوون بوديم؟ اه... عارفه... همش تقصير توئه! من فردا يه امتحان مسخره ي منطق دارم که از 5 درس اوله و اين قدر اون 5 درسو خوندم نمي خوام ديگ نگاهشون کنم.... دلمم مي خواد همه ي برو بچه هاي سوم ب رو جمع کنم اينجا باهم نظر بازي کنيم و وقت تلف کنيم! حيف ک کامي خاله معين به ملکوت اعلاء پيوسته.....

ببين عارفه! ديگه هيچي از دنيا نمي خوام! فقط همين که اين همه نظر يهويي بهم دادي کفايت ميکنه براي يه عمر با لذت زيستن! اتفاقا همين الان داشتم با خاله معين بحث مي کردم بلند شه با بچه ها بره کاشان! و گفت که حرصش در مياد که تنها کسي ک باهاش بحث مي کنه و نمي تونه حرف خودشو به کرسي بنشونه(!) منم! :دي... منم کلي ذوقيدم و گفتم به خودم افتخار ميکنم :)

اون وقت کي قربون صدقه ي من بره دخترکم؟ امروز يه فيلم مي ديدم معلمه مسابقه ي نقاشي بين معلما و دانش آموزا گذاشت. بعد خودش تو مسابقه چهره ي پسره رو به عنوان نقاشي کشيد(اون شاگردش که دوسش داشت) بعد پسره اومد نقاشيو رو ديد زد زير گريه. بعد معلمه هم گريه کرد.... بعد اصن يه وعضي شد.... حالا تو مي توني بياي چهره ي منو بکشي(که ترجيح ميدم اين کارو نکني) تا من بشينم فکر کنم ببينم مي تونم قربون صدقه ات برم و موقع ديدنت ذوق کنم يانه!

مامان منم ديروز داشتن دعوام مي کردن ک چرا تو اس امس به ها و که ها رو اين طوري مي نويسم و به زبون فارسي اهميت نميدم. منم داشتم توضيح ميدادم با وجود همراه اول که يه دزده! اين کار کاملا عاقلانه است! عارفه باورت ميشه منصوره و ارباب اين چند وقته بهم اس ام اس داده بودن و من کلا اسشونو نديده بودم؟ يه چيز بي سابقه اي بود در اين چند سال... :(

آخي عاري.... خيلي رمانسه... من دلم مي خواد بيام عروسيت! نميشه خودتو لوس نکني؟ من دلم عروسي مي خواد! تازه اون موقع هم مجبور نيستيم هي اين طرف و اون طرف قرار بذاريم و مدام کنسل شه! ميايم عروسي تو هم دماغ متي رو مي بينيم هم نرگسو هم موارد ديگه رو.... ميگم اگه از لس آنجلس بياد الان عروسي مي کنين يا چند وقت ديگ؟

فهيمه هم خوشگل شد! بيا بريم دماغمونو عمل کنيم عاري! سربالا بشه... به نغمه چند وقت پيش داشتم مي گفتم ک چرا همه ي دوستاي تو اين قدر پولدار و خارجي اند که دماغشونو عمل کردن؟ برگشت گفت دوستاي من پولدار نيستن! دوستاي من آدمايي بودن که همشون دماغاي بزرگي داشتن!