• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : شوق فشار دادن يك عروسك پارچه اي
  • نظرات : 31 خصوصي ، 38 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چند تا پيشنهاد براي اسم :

    فرصتي براي پولي بودن ـ پولي مثل من ـ هميشه پولي ـ پولي مثل پرادو ـ من از نهايت پولي بودن حرف مي زنم ـ پديده اي به نام پولي ـ جوراب هايي براي شستن ـ پولي پاکتي (بر وزن سيا ساکتي) ـ دنياي زيباي پولي ـ پولي و شاهزاده ي دو رگه ـ شب بود و تاريک بود و پولي ـ پولي بود ، پولي نبود ـ رفيق بي کلک ، مادر ـ پولي و جوراب بلند ـ اين سس بد مزه است ـ چوب پنبه ـ پولي ها به پرادو سواري نمي روند ـ نايت ـ باران کاغذي ـ ظرف هاي نشسته ـ اگه پارسي بلاگ پولي را نداشت ـ دست نوشته هاي خاله پولي ـ يه شب آفتابي ـ روياي تاريخي اراذل و اوباش ـ يادداشت هاي پرنده سپاه ـ در جست و جوي مارمولک از دست رفته ـ روزگاري که خودکار پولي جوهر داشت و مي نوشت ، من اسکيت بلد نيستم ـ مثل يک رنگين کمون هفت رنگ .

    پاسخ

    دستت درد نكنه! ولي پرنده سه پا نه سپاه همين امروز ببين مي فهمي!