• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : نوادگان بني اسراييل را چه به ديدن....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 28 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 1 نظر
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نرگس سادات 

    سلام به روي ماهت عزيزم!

    منم اومدم اين جا به قولي از طرف خودم محکوم کنم اين اقدام صهيونيست ها رو که فردا روزي عذاب وجدان نگيرم که چرا در حد خودت اون موقع که مي شد هيچ کار نکردي(وبلاگ که ندارم)

    راستي سفارت کانادا که تعطيل شد معلم رياضي مون ديگه نمي تونه برگرده پيش دخترش، نه؟ واي! طفلي چقدر الان ناراحته(الهي من بميرم نبينم ناراحتي معلم رياضي مونو)

    گرچه حس وطن پرستي شديدم بهم مي گه: به جهنم! کانادا اگه لياقت داشت سفارتشو تعطيل نمي کرد. تقصير دخترشه بلند شده رفته اون سر دنيا...

    پاسخ

    وااااااااااي نرگس سادااااااااااات... اين توووووووووووويي چه قدر دلم برات تنگ شده بود كه با همين لحن (لحن رو با تاكيد به روي ح اش بخون) خب مي گفتم با همين لحن مخصوص به خودت بياي بگي معلم رياضي مون اين طوري... معلم رياضي مون اون طوري... مثل اون روز توي سوم ب ي نازنين كه اتودت دست همون خانومه بود كه من نبايد اسمشو هر جايي بنويسم! عزيـــــــــــــــــــــــــزم....! خب خوش به حال تو شد ديگه خاله...! مي مونين كنار هم... همه چي آروم... فقط از اين به بعد همه ي روزاي تو بدون من زوج ميشه... همه ي شنبه هاي من بدون تو چهارشنبه... بعد اون وقت كي باشه كه برات خاطره تعريف كنه و براش خاطره تعريف كني؟ خب از اونجايي كه من خيلي دلم تنگ شده و واقعا نمي دونم چي بگم... به احترام همه ي روزهاي زوج و همه ي روزهاي خوش سوم ب اي و غيره كلا همه چيز سكوت مي كنيم....