وبلاگ :
من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
يادداشت :
زندگي از ديد ...
نظرات :
1
خصوصي ،
26
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
هدي
من هي بگم ما بدشانسيم تو بگو نه !
حسين رفته مغازه ي سر کوچه ، يهو ديده عکس پور اصفهاني رو زدن رو شيشه ي مغازه !! بعله ... آقا کيف پول و کارت ملي شو گم کرده بوده ! حسينم زنگ زد بهش ، پا شد اومد کيف پولشو از مغازه ي سر کوچه مون گرفت . حالا هم اومده خونه مون نشسته داره با حسين گل ميگه و گل مي شنوه .
پاسخ
هدي؟ تو واقعا احساس نمي كني حسين تون خيلي زيادي خوش شانسه؟ پور اصفهاني تا مغازه ي سركوچه هم اومده؟ گاهي فكر مي كنم حسين هر وقت ميره بيرون كسي رو نمي بينه به جز پور اصفهاني و رائفي پور و لابد آقا افتخارو.... شانسه ديگه ...