• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : ديشب
  • نظرات : 1 خصوصي ، 42 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بيت بعدي شعر را درست و حسابي يادم نمي آيد. ولي تا جايي که يادم هست مي گفت : خيال روز وصال شيرينه ...


    روزاي بي تو چه غمگينه غمگينه غمگينه
    شباي بي تو چه سنگينه سنگينه
    هر چي فراق تو دلگيره دلگيره
    خيال وصل تو شيرينه شيرينه شيرينه

    چه قدر شبيه اين شعره بود ، همين مد نظرت نبوده ؟

    پاسخ

    نه اين نبود هو مي گفت هر چه قدر دم غروب غمگينه/ به جاش اميد طلوع تسكينه/ هر چه قدر روزاي فراق نمي دونم چي چيه/ خيال روز وصال شيرينه محموتي مي گفت! چيزه... واااااااي ديشب خيلي حال داد... احساس جووني و زندگي مي كردم بعد يه عمر... سالاااااااي هووووو :دي