وبلاگ :
من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
يادداشت :
ديشب
نظرات :
1
خصوصي ،
42
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
هدي
اه پو يادآوري نکن اون روز کذايي رو ! همون روز که سن پطرزبورگ ديدين ...
من از اون روز فقط خاطره ي چسبيدن به شوفاژ نماز خونه رو يادمه ، و يه عالم پتو که رو خودم انداخته بودم .
البته چند تا چيز کوچولوي ديگه رو هم يادمه ، که ميره تو مخزن الاسرار في اعماق قلوب هدي و پولي !
پاسخ
ولي من از اون روز يه عالمه چيز ميز يادمه! يادمه ما تو تاريكي بوديم و تو يهو ... :دي! يادمه براي اينكه اون شب مدرسه بمونيم تا تونستيم خودمون رو به آب و آتيش زديم و كلي دليل و برهان و استدلال و اصرار و اينا اورديم.... بعد همه مي گفتن بذاريم پنج شنبه ... تو نمي دوني تو نمي دوني.... من يادمه كه تو سرماخورده بودي. يادمه كه رفتي و من كلي غصه خوردم كه رفتي چون وقتي بودي بهمون داشت خوش مي گذشت.... مي بيني؟ جديدا توي جواب نظر هام تومار مي نويسم ...