منم کتاباي اميرخاني رو با اشتياق تهش مي خونم!:))
هر بار هم ميخوام زرنگي کنم قبل از اينکه برسم به تهش،برم تهش رو بخونم ولي بدون استثنا هيچوقت چيزي سر در نميارم و ميرم ميخونم و مي رسم به تهش!ي ذوق عجيبي داره!
قيدار رو بايد همه ي مردم اين شهر بخونن!...
ي مصاحبه هم بود توي همشهري جوان،معرکه!
بگذريم.
يني چي که گفتي مخت داره مي ميره؟؟!
احساس مي کنم اگه ببينمت ديگه تموم چيزايي که توي ذهنت مي گذره(حالا نه همش،ولي خيلياش)از تو چشمات نمي ريزه بيرون.
کتاب هم سراغ دارم.برو هشت کتاب سهراب رو بخون.همين جوري ي صفحه ترجيحا از آخراش رو باز کن و توي تنهايي با حداقل صدايي از خودت ک مي شنوي شعرشو بخون.و بهش فکر کن.ب شعر.ب سهراب.
.