خوب هيچ كس!
انقده خنديده بودم نميتونستم تو خودم نگهش دارم
الان فلشمو وارد كامپيوتر كردم
و حدس بزن توش چي بود؟!
آگه تو به كسي نگفته باشي
هيچ كس!!
من و تو و خدا
و البته امرسان!
داشتم اول اين نظر مينوشتم
يادم افتاد دوماه پيش يه چند ساعت قبل تر يه نفر بهم گفت نرگسم
نميدونم چرا داشتم اينو مينوشتم
زندگي سرشار از حسرته
زندگي قبل از ما هم انقدر نوستالژيك بوده؟!
آدماي بعد از ما هم انقدر حسرت ميخورن؟
يا بازم فقط ماييم كه توي اين دوره گير افتاديم؟
=))
واي کلاس پروژه!!! ب هر کي ک ميگم اول ساعت پروژه ي دوم راهنمايي 5 يا 7 تا دماسنج جيوه اب شکوندم،اول مکث مي کنه،بعد چپ چپ نگاه مي کنه ...،بعدشم باورش نميشه.
:(
کيه ک باور کنه ...
آه.
ما هم هر وقت داريم تو حياط راه مي ريم بعد ي کم راه رفتن مي فهميم از هم کلي دور شديم ديگه ذهن اونقدر نمي کشه ک درک کنه کي کج راه ميره !! :))
آه زندگي.
اين حکايت کوتاه شدن مانتوي تو اونجا براي من ب چشم مياد ک ب اين فکر مي کنم زهرا داره ميره دوم راهنمايي...
آه....(اين خيلي عميق بود!)