• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : 367
  • نظرات : 3 خصوصي ، 45 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     
    + mati 

    بــه بــاران دل نبنــد

    کــه هــر چهــار فصــل

    ديــوانــه‌ات خــواهد کــرد!

    اگــر ببــارد، از شــوق

    اگــر نبــارد، از دلتنــگي . .

    پاسخ

    آخ متي.... ديدي ديروز آسمون ديوونه شده بود... من پشت لپ تاپ نشسته بودم، همين جا. داشت خودشو مي كوبوند به شيشه ها پنجره، اين چند وقته زياد ديوونه مي شه نمي دونم چرا....

    پاسخ

    واقعا چه سود؟
    + mati 
    فکر کنم افسرده دارم ميشم
    نمي دونم چرا ...
    شايد دوري تو....علت اصلي باشه....اما نه ...
    هدي هم هنوز نرفته ب فرهنگ ي پا فيلسوف شده
    هغي...
    نوشته هاي عميق تو هم منو بد تر ب فکر اين که من چرا اين جوري شدم فرو ميبره....
    پاسخ

    نكته اول: اين دختر فيلسوف شده؟ داره فعولين فعولين فعولين مي كنه فيلسوفيه؟ نكته ي دوم: يه سياستي اين روزا برگزيدم به نام سياست دوساله بعدش تموم ميشه ميره مدرسه ي بدون من هم فقط دو ساله بعدش تموم ميشه ميره! تو هم افسرده نمي شي.... بعدش كه دو سال تموم شد ميريم با هم يه چند دور دنيا رو مي گرديم خستگي در مي كنيم...... نگران نباش....
    chetory polly?
    farda gharare beram banu !
    shayad ghabulam kardan !
    to sabte nam kardy?
    پاسخ

    يعني هر چي پشت سرش بگم حقشه! نترس قبول شدي! نه هنوز.

    خب معلومه که تقطيع کردن بلد نيستم !
    اگه ب خاطر اصلاح شعرام نبود ، عمرا اون کتاب عروض رو باز مي کردم


    فعلا !
    پاسخ

    نه هدي... ول كن اصلاح شعرو... هر وقت تونستي مثل مولوي همين طوري بچرخي شعر بگي، بهت ايمان مي يارم. الان نه...‏:دي

    نه بابا پو ، خوشحاليا
    شعر خودم رو که تقطيع نمي کردم
    تازه ياد گرفتم تقطيع کنم ، داشتم با شعر سعدي ور مي رفتم ببينم خوب ياد گرفتم يا نه . هي وزنش درست در نمي اومد . ديوانه شدم .
    پاسخ

    خب تقطيع كردن هم بلد نيستي پس! چون سعدي بلده! (بلد بوده البته. فعل مضارع به كار بردم چون مرد نكونام نميرد هرگز! :دي خوشم اومد خودم!)

    منم تازه از تقطيع هجايي يک سري بيت فارغ شدم ( همون مستفعلن مستفعلن اينا ها ! ) و کلافه ام . چون مصرع هاي چهار تا بيت با هم موزون نيستن . به معناي واقعي کلمه ، اسگل شدم ...
    خيلي حالم خوبه ، اين مصرعاي کوفتي هم معلوم نيست چه مرضي گرفتن

    پاسخ

    آخه شاعر نيستي ديگه! شاعر بودي مثل مولوي و اون جناب زيب النسا و باباش اورنگ زيب همين طوري بداهه شعر مي گفتي! شاعر نيستي كه! :دي
    + نيک 
    بعدا برات مي گم !
    الان تازه از سبزي پاک کردن فارغ شدم ( واي که چه کار مزخرفيه ، انگيزه ام براي درس خوندن زياد شد!) انگشتام درد مي کنه
    پاسخ

    ميدم يه كيلو سبزي پاك كرده برات بخرن. يكي رو هم اجير مي كنم بيات مشت و مالت بده...
    کمي تحمل...پروانه ميشود..
    پاسخ

    كسي از غوره خبر داره؟ حلوا شد؟ :(
    آره بي صفت ... چه مودب بودم قديما ها .


    بدبختي اينه که دارم "کجا مي خواي بري" گوش ميدم . بعد تو هم نظر غمگين ميدي . اندازه پست هاي وبلاگت بغضم گرفت . راستي من چند تا پست دارم ؟
    پاسخ

    هدي تو واقعا منو نداشتي، كي شعراتو حفظ مي كرد و معاني از خودش در مي كرد؟ نه واقعا اگه منو نداشتي پس فردا در جواب جامعه به خاطر خلق اين فحش بي صفت چي مي گفتي؟ جنابعالي 266 تا پست. 101 از من كمتر داري. (شكلك اس اس اس خنديدن!) الان آسمون طغيان كرده هدي داره مي ياد پايين، من ياد روز اول اردبيهشت امسال افتادم و دعاي مكارم اخلاق جنابعالي كه باهاش خاطره داري و آزمون گزينه دو و يه عالمه چيز ديگه....
    + نيک 
    هه... يادم رفت بهت نظر دادم يا نه ؟!
    اين تند تند آپ کردنا از رو بي حوصلگيه؟؟؟
    ولي احساس مي کنم اينو پرسيده بودم
    راستي؛
    اي خائن خالي بند !
    روز به روز به صفتات اضافه کن حالا ...
    پاسخ

    آره از روي بي حوصلگيه... خائن خالي بند حالا براي چي؟
    + ياسمن 


    پوي کوشولو ... کجا رفتيييي ؟؟ :( يه دختر اومده جديد متولد بيست و يک فروردينه :|

    دلم برات ... تنگ شده :)))

    پاسخ

    كابوست به واقعيت پيوست ياسمن! :)‏هيچ جا نرفتم! نمي دونم...
    تو پست سي صد و شصت و پنج گفتي :

    پ.ن: بله... فرموديم چرا دگر کسي هواي هروله نمي کند... ولي انصافا بفرماييد اين همهمه ي بي پايان دنيا چه شباهتي به هروله دارد؟

    اندازه ي يه مرغ کرچ - وقتي از تو تخمش جوجه مياد بيرون -کيف کردم از اين که اين جمله ي معروف رو دوباره ديدم دستت درست !

    پاسخ

    ببين. اين جمله رو هم از متن جناب سردبير برداشتم! ولي ديگه حال نداشتم ذكر منبع كنم!
    اين "چه سود ِ " آخرت ، منو ياد همون شعر معروف ميندازه که مي گه :
    اي روزگار بي صفت پست نانجيب
    آتش زدن به سينه ي عاشق تو را چه سود ؟
    من را جدا نموده اي از پاره ي تنم
    قصدت ز پاره کردن قلبم بگو چه بود ؟
    :( ....

    راستي پو ، بي صفت يعني چي به نظرت ؟ چه فکري مي کردم که يه همچين فحش من در آوردي اي به روزگار دادم ؟هوم؟


    پاسخ

    يعني بي صفت! يعني ديگه واقعا نمي دونم بهت چي بگم! يعني برو نبينمت يه چند وقت.... يعني زبانم قاصره از دادن فحشي كه مناسب حال تو باشه....
     <      1   2   3