• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : حرف هاي نديده...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فهيمه 
    براي من مواظب خودت باش تصوير خيلي خيلي خاصي داره!
    پاسخ

    اصلا اين جمله رو كه گفتيا... ووووييي....
    + نيکي 
    پو يه چيزي بگم؟
    اين دختر بد بخته که تو وبته ، خيلي ازش بدم مياد ،اگه گفتي شبيه کيه؟
    ما فردا براي شونصدمين بار مرآت داريم
    پاسخ

    ئه چه جالب! همه از اين بدشون مي ياد! ولي من خيلي ازش خوشم مي يادش! واسه همين اين گوشه است!
    + mati 
    يه راهرو تاريک
    يه کفش که صداي جير جيرش حواس بقيه رو پرت مي کنه
    يه کليپس روسري که رو ميز جا مونده
    يه عالمه برگه صحيح نشده
    در دستشويي
    کنجکاوي
    .
    ياده چي مي افتي
    پاسخ

    از راهروي تاريك ياد هري پاتر مي افتم و اون خواب هري كه مي رفت به وزاتخونه. از كفش كه صداي جير جيرش حواس بقيه رو پرت مي كنه ياد امتحانات پيش دانشگاهي مي افتم. از يه كليپس روسري ياد اون كليپس آبيه مي افتم كه بهم دادي و من مشكي خودم رو بهت دادم و تو رفتي با سفيد مال مامانت عوضش كردي. از برگه صحيح نشده يا دو تا چيز مي افتم. كه دوميش معلم شيمي محترمه... امممممممم دستشويي هم منو ياد چيزي نمي ندازه!
    + نيکي 
    اه ! دوست ندارم اين بياد
    پاسخ

    خب از مديريتت بيا بيرون تا نياد!

    سر شلوغ بودن منو ياد يه آدمي که نشسته پشت مانيتور داره جيغ ميزنه ميندازه!
    پاسخ

    نه منو ياد اين نمي ندازه!
    + ام علي 
    راستي مي دونستي ما آدماي چهارشنبه ها هستيم. من که اين طوري فکر مي کنم.
    پاسخ

    تو رو نمي دونم. ولي خودم آره!
    + ام علي 
    چه خوشگل فکر مي کني خواهري
    آدم سرشلوغ ميدوني چه شکليه؟
    ساعت 1 و نيم شب، پاي کامي، پسري و باباش در خواب، زير نور چراغ مطالعه، با يه عالمه برگه زبان فارسي که تازه وقت کرده يه دور بخونه و الان احساس مي کنه هيچي يادش نمياد و امتحان ساعت 8 صبح فردا.
    اين يعني يه آدم سر شلوغ. نظرت چيه؟
    پاسخ

    دقيقا همينه! آفرين! من كه هميشه همين طوري فكر مي كنم. خصوصا وقتي مي خوام با اين آدماي سر شلوغ تماس بگيرم احساس مي كنم يه جلادم كه ملت رو از سر كار و زندگيشون بلند مي كنن! خوبه ساعت يك و نيم نيمه شب هيچ جلادي باهات تماس نمي گيره!

    "کواک" چه شکليه؟!
    پاسخ

    :)) شبيه يه نامه ي سركاريه كه يه روز با ميرزايي و تو پشت در آزمايشگاه براي سعدي مي نويسيم. شبيه سه تا دختر تو گرگ و ميش هواي قبل از غروبه كه توي راهروي راهنمايي دنبال همديگه مي دون... شبيه پرچم توي حياط راهنماييه و شبيه اون سكويي كه خانوم كلاه روش وايميساد... شبيه... شبيه همه ي چيزاي نوستالوژيك زندگيه....
    نخير حسودي به نوشتنت . . .
    نوشته هايت . . . .


    پاسخ

    تو ام خوب مي نويسي. مگه من حسودي مي كنم! حسودي نكن! :دي
    پلي يادته يه بار نمايش موقعي که بعد سال ها هديگرو مي بينيم رو اجرا کرديم ؟ بادته ؟ حرفه داشتيم .
    پاسخ

    آرررررررررررررره... ياااااااااااااااادمه!

    ببخشيد من دنبال کارگردان اين نمايشنامه ام .همين که منو نوشته . پلي پور ؟ پلي زاده ؟پلي نژاد ؟ لپي !خلاصه اين که فاميليش يادم نيست . ولي دربه در دنبالشم !شما نبوديد ؟

    پاسخ

    خواري تويي؟ چرا اسم عوض كردي؟ منم دنبال تواااااااااام!
    يک عالمه حرف نديده . . . .
    حسودييييييييييييييييييييييييييي . . . .
    پاسخ

    حسودي به چي؟ حرف هاي رسوب شده؟
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ دوشنبه 3 بهمن 90 نوشته (حرف هاي نديده...) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.

    نه خير!

    سرشلوغ بودن مثل كسيه كه اصلا دورو برش شلوغ نيس و فقط شايد يكي دوبرگه جلوشه و پشت ميز نشسته و با حالت دست به سينه يه برگه رو دستش گرفته و با يه فرم خاصي از صورت( كه اصلا قابل توصيف نيست) بهش زل زده و با نگاه خاصي كه داره چشم ازش برنمي داره...

    روي ميزشم خبري نيست جز يه ادمك بامزه كه سرش يه بيل بيلك داره برا وصل كردن برگه هاي يادداشت و يه جعبه دستمال كاغذي و همون چند تا برگه...

    و هيچكي هم دورو برش نيست...

    اين آدمه خيلي سر شلوغيه !

    خيلي! اصلا بينهايت نميدونم چيجوري بگم!

    هر وقت يكي رو اين طوري ميبينم احساس ميكنم تا زير گوشش كار داره!

    كي تونسي آپ كني؟! من كه همش داشتم مي حرفيدم!

    پاسخ

    =)) عاشق اين آدم سر شلوغتونم! واي خدااااااا... آخرشه... =))! ولي سر شلوغي من كه اين طوري. از همه بدتر موهامه كه نمي دونم كجا قرارش بدم تو اين شلوغ پلوغي...