گفتم يه شعر برات بذارم، يه کم با شعر و ادب و فرهنگ همنشين بشي، شايد يه چيزي شدي!
:مي رن مهمونا از اونا فقطجعبه ي خالي به جا مي مونه !از بس خونه رو به هم مي ريزنآدم مثل خر تو گِل مي مونهيکي نيست بگه خداوکيليجاي پوست پسته توي قندونه ؟!قند نصفه ي عموجون هنوزخيس و لهيده ته فنجونهحالا خداييش قندش مهم نيستکنار اون قند نصف دندونه !مي رن مهمونا از اونا فقطنصفه ي دندون به جا مي مونه !!پسته ي خندون ، بادوم شيرينفندق در باز ، مال مهمونه« پرسيد زير لب يکي با حسرت » :که از اين آجيل، به غير از تخمه،واسه ما بعدها چي چي مي مونه ؟
پ.ن: