• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : خسته نمي شود...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 95 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7      
     
    + قهرو بيگم 

    هوش زاده! خودم مي دونم كه با اون يكي دست دادي....

    اما از بس كه فشارش دادي اثرش رو روي اون يكي گذاشت.....

    بهش هم خنديدم چون دلم خواست....حرفيه؟؟؟؟؟

    پاسخ

    اصلا من رو حرف شما حرف نمي زنم. مي خواين داستان اون روزي که شيشه رو شکوندم تعريف کنم و بگم بعد از اينکه دستام تيکه پاره شد. چه جوري خونش بند اومد؟
    + قهرو بيگم 

    Pichak : كاربر گرامي چنانچه قالب وبلاگ به درستي نمايش داده نمي شود بدليل به روز رساني سرور هاي سايت پيچك بوده و اين مسئله طي ساعات آينده برطرف مي شود.

    پاسخ

    چيش خنده داره؟!
    + قهرو بيگم 
    خونريزي دستم بند نمياد...از بس كه تو فشارش دادي....
    پاسخ

    آخه خانوم عزيز. من با اون دستتون دست دادم! نه اون يکي...!(قربان حافظه بشوم!)
    + قهرو بيگم 

    و.....

    من خستگي ناپذيرم.....

    پاسخ

    و من هم...! (دست بديم؟!)
    ما چاكر هر چي پولي عينكي خوش قلبيم با يه نيشخند عميش و كوئك خسته نشنده!(اينم اختراعيه!)
    پاسخ

    ما چاکريم قاصدکي ام با يه عالمه پر سفت سفت که هيچ وقت کنده نمي شن!
     <    <<    6   7