آخ جون من دارم مي رم خونمون
به عطا بگو به وبم سر بزنه يا علي
من حوصلم سر رفته تو اداره ي بابام
چه قدر مكان اداري مزخرفه
سلام پلي !
الآن يه شعر در وصفت سرودم ولي نميشه در حضور همه گفت ... پس بي خيال مي شويم ....ميگما امروز چند شنبه است ؟ دوشنبه ...
هفته پيش اين موقع داشتيم چي كار مي كرديم
آب بازي يا تست قرآن يا علافي يا شايد اجتماعات بوديم شايد هم ...
اصلا هفته پيش گذشت ... بي خي ..الآن داريم چي كار مي كنيم ... واي ..فكر كنم حالم بده ... نه مطمئنم ... برم بهتره ...
آپم زود زود بيا منتظرتم
يا زينب
هييييييييييييييييييييييييييييي !
آپم ....
دوست دارم عزيزم
چه قدر ييهو دلم خواست سهراب بخونم
هي ي ي يي
دلم برات تنگيده فولي
همه مي خواهند لحظه هاي سرد بي حضورت را به من اعلام كنند ...
د ا غ و ن م . . .
راستي ميلم نرسيد ؟!!
ضمنا وقتي آدم خودش تقصير داره، بايد يه حركتي از خودش نشون بده كه معلوم شه وجود خارجي هم داره و همش حرف نيست!
كل ديالوگ هاي تو به چند جمله ختم شد:
معين بانو با بنده قهر هستند.
هنوز هم قهر هستند.
من نمي دونم چرا قهر هستند.
عارفه راست گفتي!
عارفه نظرت در مورد وقايع اخير چيه؟
واقعا چه حضور پررنگي!!!!!!!
بيچاره عارفه.....