• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : خير رفتن ما را بدهيد... اگر آمد....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بي معرفتت..! جمله رو ب من بگو..!زود باش!:دي
    پاسخ

    بابا واسه ضحي نوشتمش!
    دوست دارم نازنين بالفعل
    پاسخ

    دوستت دارم خيلي نازنين!
    + عابر پياده 

    بعد مدتها عابر پياده هوس کرد اينجا نظر بنويسه........

    و باز هم مثل اون موقعها،عابر پياده رو اول عابر ژياده نوشت. و نصف نظرش رو هم انگليسي تايپ کرد تا بالاخره فهميد بايد فارسي تايپ کنه.......

    حالا اصلا نميدونه چي ميخواد بنويسه....يا اصلا چرا ميخواد بنويسه وقتي موضوعي برا نوشتن نداره......

    عابر پياده يه دفعه دلش براي جوونياش تنگ شد.......فقط همين

    پاسخ

    سلام يا ايها العزيز! دلتون بدجوري واسم تنگ شده ها! از چشاتون معلومه! خيلي!
    خب بگين ديگه......خانوم.....خواهش ميکنم...باشه خب بذار...... تو دبيرستان بودم.....کلاس دوم.......يه دختري بود...واقعا دختر خوبي بود.......خيلي دوسش داشتم.....وقتي بهش گفتن آره يکي اين جوريه......اصلا به ذهنشنرسيد ممکنه من باشم.....هرکس ديگه اي رو ميتونست اور کنه جز من.......خيلي دوسم داشت......يه جوري که اگه يه روز غايب ميشدم مطمئن باش يه هو پا ميشد ميومد خونمون.....
    نمونه اي از کانورسيشن من و تو و؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    نفهميدم. ضحي. شفاهي واسم توضيح بده( ضحي ي عزيزم با توضيحاتت كاملا متوجه داستان شدم. صب كن مي يام بهت شفاهي يه چيزي مي گم اينجا محيط عموميه! :دي)
    من ميدونم که هستي....يه يهي يه
    پاسخ

    هعــــــــــــــــي....

    دخترک فراموشکار...!!!

    واسه نمايشگاه ديني بود؟يا اينکه منم اينقدر فراموشکار شدم؟!

    پاسخ

    هوم.... بودش....
    اخيييييييييييييي سلام پولييييييييييييييييييييييي

    دروغ گفتي يادت نيس؟‌آيكن اخم و اينا
    پاسخ

    اوهوم... مي ترسيدم آخه ساقي... خيلي...
    کاربر گرامي
    در تاريخ جمعه 20 آبان 90 نوشته (خير رفتن ما را بدهيد...) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. موفق باشيد.
    پاسخ

    وا ساقي؟ چه مودب شدي! به من مي گي كاربر گرامي؟ بابا من پوليم! گرامي هم فاميليه ناظممونه! بالاخره دبير بودن اين داستان ها رو هم داره ديگه....
    پلي خجالت بکش....من خودمو تيکه پاره کنم که تو بگي يادت نمياد.؟؟؟با اين که اصلا يادم نيست کي يه همچين اتفاقي افتاد اما در همين لحظه دلم براي خودم و خودش سوخت.......حالا اون جمله هرو ميشه بگي؟؟؟؟؟؟:دي....قول ميدم بين خودم و خودش و خاله مقي بمونه...
    پاسخ

    نامش حر صبح به دنيا آمد و ظهر از دنيا رفت.(هنوزم يادمه...!)