من برم يا بخوابم يا با دفاچر(دفترچه ها خوشم اومد از جمع من در آورديش!)خطرات درگير شم...

خواباي خوش ببيني..!

بوس بوس!

همه ي چهارشنبه ا چسبيده...

هرکاريشم بکنم جدا نميشه...!

با هميناس که زنده ايم....!!!!!!!!!!!!

من آخر از دست اين اينترنت پير ميشم باور كن...

دعا كن تا 8 روز ديگه زنده باشم...!

خوب بر همگان كاملا واضح و آشكار است كه چهار آذر خود به خود همچين چسبيده كه ول كن هم نيست!!!

:*

نبينم پولي ام بگويد من تنهايم...

(آخرين باري كه اين حرفو زدي تو وبلاگت رو كه يادته..؟!عارفه خيلي....بداموزي داره وگرنه مي گفتم!)

هنوز دفتر چه خاطرات غزالو تموم نكردم دوتا ديگم مونده خواابمم مياد...

تو الان خواابي ...خوشا به حالت!

همه خيلي وقته كه يه چيزيشون شده.....

منم كه كلا زدم جاده خاكي...

(به قول قيچي: د به كاهدون زدي بدبخت!)

آره مي دونم اصلا تو اين آقاي بازغي رو كه مي بيني حالت دگرگون ميشه...

يكي تو يكي خرس عزيز و مهربون....

من كه هنوز تو شوكم...ما امروز با هم حرف نزديم!

فرض كن...!!!!

من هيچ تمايلي به فکر کردن به بعد 8 روز ديگه ندارم...

اون موقع مارمولک همنشين هميشم ميشه...

اون موقع من ديگه جدا مردم...!

هيچ كي باورش نمي شه....

تو الان داري خواباي خوش مي بيني...واقعيت كه چيزي نصيب ما نكرده همون مگر در خواب ببيني!!

خوب مياي نت عين دختراي خوب دوباره به من نظر بده....

وجود.............

مي گم بي خيال همه ي اينا اصفهانو بچسب!!!!كوپه و هيئت و....(معرف حضورتون كه هست..؟!!)

واااي......

من ديگه نمي تونم تاريخ بخونم!

ديواااااااااااااااااااانه شدم!

نترس به كسي نمي دمت.....

شنبه هم ميشه...!:*

5 اسفندو بي خبال دو دي رو بچسب...

يادته که؟!

زيارت عاشورا...

روز قبل هيئت...

مريم....

خوشحالي..

ديگر به کسي لبخند نزه...

دفتره...

مطالعه...

2دي پولي...2 دي...