سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درهنگامه نوروز، بخش های مهم خبری صدا و سیما بصورت افراطی و تعجب برانگیر، بهترین زمانهای خود را صرف گرفتن گزارش از شلوغی بازارها و مراکز خرید در سراسر ایران میکردند که ببینید مردم چقدر خرید میکنند. گزارش از پیر و جوان، زن و مرد، کودک و والدین و ... همه شاد و خندان در حال خرید برای عید نوروز!

البته بعدا این مسئله برای من رمزگشایی شد! تفکر سرمایه داری و اقتصاد بازار به من و تو دیکته میکند که یکی از شاخصه های سلامت بازار و وضعیت اقتصادی جامعه، خرید تا خرخره(!)، بیش از حد نیاز(!)، همینجوری و دور همی(!)، چشم رو هم چشمی (البته این مخصوص ایران است بیشتر!)، در هنگام سال نو است. باید انقدر تقاضا و عطش خریدتان بالا باشد، تا سرمایه داران و تولیدی ها روی ماکزیمم منحنی های سود خود با بیشترین ظرفیت ممکن تولید کنند و ... و همه اینها نشان دهنده پویایی اقتصاد شماست! و خوب از اینجا میتوان فهمید چرا صدا و سیمای ما و روزنامه های حتی منتسب به اصولگرایان در این زمین بازی میکنند!

اما اسلام چه میگوید؟ اوه ببخشید اصلا مگر اسلام هم در این زمینه ها حرفی دارد؟ یا شاید بهتر باشد اینگونه بگوییم: اصلا مگر اسلام هم حقی برای حرف زدن در این موارد دارد؟ یعنی تو میخواهی بگویی صدا و سیمای جمهوری اسلامی نمیفهمد و نمیداند اسلام چیست و چه میگوید؟

خدا را صد هزار مرتبه شاکرم که در محیط خانواده و مدرسه ای بزرگ شدم که به من اموختند قدم از قدم برندارم مگر ببینم اسلام چه میگوید. مطمئنم همه شما خانواده هایی را میشناسید که شرایط اقتصادی ایشان بقدری خراب است که توانایی خرید شب عید ندارند. اگر نمیشناسید که کلاهتان پس معرکه است! صدا و سیما بصورت افراطی نمایشی تهوع آور از خریدهای شب عید را نشان میدهد و تهییج ملت برای خرید بیشتر و بیشتر و من دلم برای پدر و مادری میسوزد که فرزندانشان برنامه های مختلف صدا و سیما را میبینند که در همه آنها بچه ها در حال تعریف خریدهای شب عیدشان هستند، یا دست در دست والدین رفته اند خرید، این بچه های ناخودآگاه انتظار دارند و درخواست میکنند از والدین که ما هم میخواهیم، و من دلم پیش آن پدر و مادر است، برای خجالتی که باید از فرزندانشان بکشند؛ و چه چیز بدتر از خجالت والدین از فرزندشان برای عدم امکان برآورده کردن درخواستی به این کوچکی!

خدا را شاکرم در فرهنگی بزرگ شدم که سعی مان بر این بود تا لباس/کفش یا وسیله ای نخریم مگر آنکه واقعا به آن نیاز داشته باشیم و یا لباس/کفش قبلی دیگر قابل استفاده نمی بود. این نه برای فقر یا خساست (که الحمدلله وضع مالی و زندگی مان خیلی خوب بود)، بلکه از روی آموزه های اصیل اسلامی نشأت گرفته میشد. این اصل زمان نمیشناسد، یعنی چون دم نوروز است حتما باید یک دست لباس نو بخریم با اینکه چندین دست لباس داریم که فقط یکبار تا به حال پوشیده ایم! یا شروع سال تحصیلی جدید است و حتما باید کیف جدیدی بخریم با اینکه کیف قبلی مشکلی ندارد! و ...

 #یوسف_عزیزی (با تلخیص)

 

[In reply to من هم یک روز بچــــه بودم]
مامان هم ما را همین طوری بزرگ کرد، ما موقع خریدن چیزهای گران احساس گناه می کردیم، از غذاهای لوکس دوری می کردیم و تا احتیاج به لباس و کفش جدید نداشتیم فکرش را هم نمی کردیم، با اینکه مامان همیشه قبل از بیرون رفتن توی خانه می ایستاد و چک می کرد که ترکیب رنگ لباس هایمان مناسب باشد و هیچ وقت اجازه نمی داد لباس های خراب یا خیلی کهنه بپوشیم.
بعد ها خیلی ها به خاطر این طرز تفکر مسخره یا حتی تحقیرم کردند و به رخم کشیدند که مثلا توانایی خریدن فلان چیزها را ندارم، شاید هم واقعا نداشتم ولی اصل مطلب اینجاست که حالا خوشحالم که تا حدی درگیر فرهنگ مصرف زدگی نشده ایم، آزاده زندگی کرده ایم، تا گرسنه نبودیم نخورده ایم و تا احتیاج نداشتیم نخریده ایم و به همه ی ویترین های رنگارنگ با آرامش لبخند زده ایم....


+تاریخ یکشنبه 94/12/23ساعت 5:0 عصر نویسنده polly | نظر