• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : پاييز بود.
  • نظرات : 30 خصوصي ، 60 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    هري به سادگي گفت:ديگه جان پيچي وجود نداره فقط تويي و من وقتي يکي زنده است که ديگري نمي تونه زنده بمونه يکي از ما قراره براي هميشه بره....

    ولدمورت با خنده گفت: يکي از ما؟تو فکر مي کني اون فرد تويي؟ درسته پسري كه تصادفا به خاطر دخالت هاي دامبلدور زنده ماند ....چه اعتماد به نفسي...!!!!!

    -پس تصادفي بود که مادرم مردتا منو نجات بده؟تصادفي بود كه من تصميم گرفتم توي قبرستون مبارزه كنم...تصادفي بود كه امشب من تصميم گرفتم از خودم دفاع كنم و هنوز زنده ام؟ و بر گشته ام تا دوباره مبارزه كنم؟

    ولدمورت فرياد زد:همش تصادف بود....تصادف و شانس واين حقيقت كه تو پشت زن و مرد بزرگتر قوز كرده بودي و بيني ات رو بالا مي كشيدي و اجازه مي دادي من اونا رو به خاطر تو بكشم...!!!

    آدم راستگو به اين مي گن.....

    -

    پاسخ

    چرا تازگي ويروس همه عود کرده؟! من با يه ترجمه ديگه خوندم کتاب رو! دارم از اول مجموعه مي خونم. الان جام آتشم