• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : تو همه راز جهان.....
  • نظرات : 22 خصوصي ، 34 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    آپم.................لطفا

    پاسخ

    خواهش مي کنم
    + دوست مريم 

    خيلي خوبه عاشق بچگيت هستي .خيلي خوبه قدر گذران عمرت را مي دوني . 3دهه ازعمر ما مي گذرد در سن نوجواني دوستي برسر راهم قرار گرفت .اسمش مريم بود .روحيات عجيبي داشت حيلي هندونه زير بغلم مي گذاشت (منو حيلي قبول داشت)نماز هاي باحالي مي خواند .مناجاتهاي زيبايي داشت .رابطه قشنگي با شهدا داشت .انقدر پاك بود كه فكر مي كردم او نيز مي تواند جزئ شهدا باشد .روز به روز دو ستي ما معنوي تر مي شد .ماخيلي از حرفهامون را با نگاه مي زديم .مصداق بارز دوستي بود كه وقتي نگاهش مي كردي ويا بااو صحبت مي كردي ياد خدا و فيامت مي افتادي .

    مريم من بزرگ شد ؛جوان شد ؛مراحل رايكي پس از ديگري گذرا ند

    امايك چيزي باعث فاصله من و مريم مي شد ولي بازهم ما با نگاهمان بيشتر حرفهامون را مي زديم .كم كم مريم من روشنفكر شد مي خواست همه چيز را باعقل اثبات كنه .بعد تسليم شه .يادش نبود اون

    خدايي را كه بهش مي گفت الهي وربي من لي غيرك ؛جاهايي *چيزهايي گفته كه فقط بايد بگه چشم .رفت ديارفرنگ ؛اين حسش بيشتر شد .اشتباه نكنيد با عقلگرايي مخالف نيستم ؛ خيلي خوبه كه باعث تعبد بيشتر شود .اما براي بعضيها بهانه اي براي شروع انحراف است. خلاصه روز به روز فاصله مريم من با خدا و كودكي و نوجوانيش و من بيشتر شد اما من هنوز در تحيرم !و اميد دارم خداي مريم ؛مريم من را رها نمي كند و او مريم را ازمن بيشتر دوست دارد و از خواب بيدارش مي كند.شايد هم من در خوابم واين اتفاقات همه در خواب باشند .اميدوارم خدا همه مارا از خواب بيدار كند.

    خلاصه كلام :مطلبت منو ياد مريم خودم انداخت.

    قلمت پربار

    پاسخ

    اين حرف ها رو که مي زنيد بد جوري ياد خودم مي افتم! اسمم مريمه. گفتم خدمتتون که...! هم يه دوستم هم يه شاگرذ...اسمم مريمه...
    ديگه دارم عصباني ميشما!!!هي خواهر خواهر!!منو نگين خواهريم تقليد نكنين!مردم از فضولي!
    پاسخ

    وا...! تقليد؟ خب ديگه نمي گيم! عارفه بدو برو خصوصي وبلاگت گفتم! بدو بدو!
    من خونه بودم تمام مدت!!
    پاسخ

    وا...! زنگ زدم نبودي!
    + كوثر 

    سلاااااااااااااام پلي گفتم قبل از اين كه از اينترنت بزنم بيرون يه سري بهت بزنم و به هر حال خواهر كوچيكه اي ديگه !!

    يادم رفت بگم خوب بخوابي دختر خانوم

    پاسخ

    سلام عزيزم خوب بخوابي خواهر بزرگه!
    براي من 28 اسفند رسما گم و گور شد و تبديل شد به هر چي مرباي آلبالوئه!!!
    پاسخ

    واسه من 4 آذر

    يعني چي خبر داري در حد بارسلونا و....خوب بگو!!

    دوباره چي خوندي که طرف توش 13 ساله بوده..؟؟!!!!!!

    با هم تو نتيم!!!نظر بازي جواب بده تو وب خودم!

    پاسخ

    نه بابا از اون بالاتره! يه چيز باحاليه! چرا خونه نيستي! فردا زنگ بزن بهت مي گم

    شاعر (خودمو ميگم )يه شعر داره ميگه : چشم تو عينك آفتابي نيست ! ـ در وصف سارايا خودم

    حالا اين چه ربطي داشت ؟

    پاسخ

    شاعر مي گه چرا از ته اين راهرو هيچ کس صدا نمي زند مريم؟

    بيا تو وب من بلکه فرجي شد

    پاسخ

    واي حواسم نبود رفتم.........ليلا منتظرمه بايد برم
    + كوثر 

    من يه سوال داشتم : الان اين مريم كيه ؟؟؟؟؟

    پاسخ

    باز الان اوردي اول جمله؟ عزيزم مريم منم! مثل اين که يادتو رفته اسم من مريمه!
    + خواهر بزرگه 

    سلام خواهر كوچيكه !!!!

    اندر حوالات دلتان چه مي گذرد ؟

    من آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاپم

    كارنامه ها رو ميدن .من چه حالي دارم !!!

    اين اميدواري هم چه قده كوتاهه !

    پاسخ

    سلام خواهر بزرگه...از مادر عزيز چه خبر؟ چه عجب آپ کردي....بي خيال کارنامه

    شدم نوزده و سي وسه تو چي؟

    پاسخ

    19 و پنج
    خوش به حال مريم!!!ما به خيره شدنم راضي ايم باور كن!!واااااي چه كيفي مي كرده!!
    پاسخ

    خدمت عرض کردم که منم مريم! عارفه.......(با لحن خوانده شود)

    من فرار بود قدر گذران عمرو بدونم!!حواست باشه ها..!!

    بچه ها خوب چرا برگه هاتونو نمي دين؟؟؟چقدر وقت دارين؟؟

    _60 دقيقه!

    چـــــــي ميگي!!!(اين قسمتو دوستان بايد همراهي کنن!!)

    و بدانيم اگر خاطرمان تنها ماند...

    دل من يه روز به دريا زد و رفت..اسم وبلاگمو عوض كردم!

    پاسخ

    آخه مي دوني هيچ کس به من نگفته که قدر گذران عمر رو بدونم اصلا کسي به من چيزي نگفته...خب حق دارم يک کمي اقتباس کنم؟ نه؟! دل منم يه روز به دريا زد و رفت گم و گور شد! 4 آذر بود
    مريم هميشه اين شعر رو براي من مي‌نوشت. من هم هر وقت با صداي مشيري (شاعر) گوشش مي‌دم ياد مريم مي‌افتم.من و مريم هنوز توي کوچه‌ايم. اگه فايل صوتيش رو مي‌خواي با صداي آرام فريدون مشيري، مي‌تونم بهت بدمش.
    پاسخ

    بي تو مهتاب شبي..............
     <      1   2   3      >