کاش مانند قديم
بنشيني لب حوض
و به ماهي و به آب
خنده اي نرم کني
و سکوت حوض را
با سر انگشتانت
بشکني و آرام
از درون جيبت
گوشي تو برداري
...
آستين هايت را
هي بالا بزني
و بيفتند آن ها
تا پولي اندکي لبخند زند ...
ليلا جان عزيز
تو رو جون شادي
به پولي زنگ بزن
و دل تنگش را
آرام رنگ بزن ...