• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : اللهم عجل لوليك الفرج
  • نظرات : 11 خصوصي ، 25 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    پدر:دوست دارم با دختري به انتخاب من ازدواج کني
    > پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
    > پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بيل گيتس است
    > پسر: آهان اگر اينطور است ، قبول است
    > پدر به نزد بيل گيتس مي رود و مي گويد:
    > پدر: براي دخترت شوهري سراغ دارم
    > بيل گيتس: اما براي دختر من هنوز خيلي زود است که ازدواج کند
    > پدر: اما اين مرد جوان قائم مقام مديرعامل بانک جهاني است
    > بيل گيتس: اوه، که اينطور! در اين صورت قبول است
    > بالاخره پدر به ديدار مديرعامل بانک جهاني مي رود
    > پدر: مرد جواني براي سمت قائم مقام مديرعامل سراغ دارم
    > مديرعامل: اما من به اندازه کافي معاون دارم!
    > پدر: اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است!
    > مديرعامل: اوه، اگر اينطور است، باشد
    > و معامله به اين ترتيب انجام مي شود . . .

    > نتيجه اخلاقي: حتي اگر چيزي نداشته باشيد باز هم مي توانيد چيزهايي بدست آوريد. اما بايد روش مثبتي برگزينيد
    پاسخ

    هه هه هه...! اين بابائه چرا اين قدر خودشو زحمت داد؟ فقط برا اين که پسرش زن دختر بيل گيتس بشه؟ هه هه هه...!