وبلاگ :
من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
يادداشت :
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ...
نظرات :
0
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
س ن ا
ميگفتي نميام چيه؟!...
من نمي رفتم يکي ديگه رو مياوردن، اونم معلوم نبود ک، يهو مي ديدي حرفشونو گوش ميداد...
من ک اين کارو نمي کنم بايد بمونم... نبايد ک صحنه رو خالي کرد... بچه هاي مردم چه گناهي کردن؟... با هزار اميد و ارزو توو مسابقه شرکت کردن...
اصن من خودم راهنمايي ک بودم يه بار مسابقه برگزار شد، بعد معلما گفتن تو خوب مي نويسي، شرکت کن و اينا... بعد رتبه نياوردم... بعدازون ديگه روو خودم حساب نکردم... منظورم اين نيس ک حقم بود، ولي يه وخ ميبيني يکي حقشه، مث من جنبه شکست نداره، رتبه نمياره سرخورده ميشه...
مي گفتي نميام چيه؟....
پاسخ
آهان به اين جنبه ي قضيه نينديشيده بودم!