• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : پيام اخلاقي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + وبگرد 
    سلام چه خوب لحن خانم سيد موسوي رو نوشتي ?? وچه مهربان و پر کاره اين سيد??
    پاسخ

    و چه ناشناسيد شما... :)
    آآآآآآآاخي
    چه فکر جالبي بود عزيزم اين کاغذ چسبونکي ها!
    پاسخ

    يوهاهاهاهاها همچين خواهر خلاقي داشتي....
    + پاييز 
    همين خوب نوشتنه ديگه .. :] چيه مردم فکر مي کنن نويسنده ن گذشته و حالشونم بلد نيسن ادغام کنن :|

    اصن به گزينه ي کليک روش و رمز داشتنتش نينديشيده بودم که.. چه :] پستت رمانتيک طور ميشه روش کليک مي کني بعد جاي رمزه ظاهر ميشه .. :) کيه که رمز نخواد الان ؟ :))

    ديوانه ي رواني ؟ منطقيه :| .



    هووم تقريباً همه .. :/ في نفسه جواب دقيقي ست .


    بعدم من نميدونم جدا يه بار اين نظرو دادم يا ندادم ://


    نظرت چيه به افعال دوم جمع باز گردم .. ؟ محض تنوع در قالبِ پسرفت مثلاً :] :| اونطوري احتمالش هس که کمتر حرف بزنم حتي .

    پاسخ

    واي پاييزک! اين کوچولوي نيمچه شاگرد نيمچه معلم که منو با افعال جمع خطاب مي کنن براي اين روزها کافي اند! تو ديگه اين طوري نشو... :دي :دي... اصن صدام مي کنن فرتي ياد تو مي افتم ههههههههههه... و فعلاي جمعت حتي... ديوانه ي رواني واقعا ديوانه ي روانيه ريحانه. شب با خيال راحت نشسته بودم قند پهلو مي ديدم لذت مي بردم اومد يه قشقرقي به پا کرد بيا و ببين! از يمن وجودش فرداش هم دير رسيدم مدرسه و اون زنه جلو در بهم گير داد که تو کي هستي :| بعدشم اينکه رمز يک عدد سه رقمي است مرکب از شماره روز تولد بنده در رقم صدگان و دهگان و شماره ماه تولد بنده در رقم يکان همين :دي :*
    سلاااااااام پلي جان .....:)
    من خيلي زودتر از اينا مي خواستم بيام و بهت تبريک بگم ولي هي عقب افتاد و عقب افتاد و عقب افتاد....تا الان که يک امتحان وحشتناک سخت دارم و چون مي دونم کاري از دستم در مورد اون امتحان بر نمياد،اومدم اينجا که دور همي خوش باشيم:دي
    واقعا خوشحال شدم وقتي فهميدم شما دوستاي انساني دوست،همتون داريد ادبيات دانشگاه تهران درس مي خونيد،جايي که دوسش داريد،رشته اي که دوسش داريد با آدمايي که دوست داريد....
    راستش جا داره که واقعا به ما دور و بريا شيريني بديد تا زکات خوشبختي تون پرداخت بشه!
    به دوستات هم تبريک منو بگو که دست اونا هم تو شيريني دادن به ما باز باشه

    ديگه اينکه واقعا خداروشکر :)
    پر خير و برکت باشه براتون....
    پاسخ

    سلاااااام طهورا کوچولو... (البته ما کوچيک شوماييم :دي) نمي دونم چرا فکر مي کردم اومدي و بهم تبريک گفتي و کلي هم ابراز ذوق کردي. فکر کنم تو خواب ديدم شبيه جان... ديروز تو مسجد دانشگاه خانوم حلمي رو ديدم و براي بار دوم در زندگي من را با تو اشتباه گرفت! فکر کنم چون فاطمه امين مقدسي رو ديدم تصور مي کردم تو رو هم ديدم... ان شاءالله امتحان وحشتناکت رو هم خوب داده باشي... شيريني به کنار لطفا عيدي خود را ارسال فرماييد سادات جان :دي
    + پاييز 
    استااد نياوراني حتي :)) دانشگاه ميرين ديگه .. :]
    خوبه مي بينيشون ياد من و فخري وجودم و نصاياحش ميفتي و اين خووب است .
    در آخر نيز اشاره مي کنم به اينکه چه دليلي داره انقده خوب بنويسي و مهارت عجيبي در ترکيب زمانِ الان و قبلش پيدا کني .
    بعد اينکه فکر که مي کنم مي بينم من تو رو با مانتو خاکستري نيز ديدم . جهت نقل و نبات و خااطره .
    ببخشيد خب :(


    در آخرتر يک پرسش .
    کادر روشنگر .. کيا رو ميشناسي که حضور داشته باشن تو وباي روشنگريا ؟
    مچکرم از حوصله :)
    پاسخ

    نه بابا قبل دانشگاهم همين بساط بود.... :دي هيچ دليلي نداره که من انقدر خوب بنويسم فخري! چون اين مهارت نيست اين روان پريشي ذهن ديوانه ي منه که هنوز که هنوزه بين گذشته و حال نمي تونه تفکيکي قائل بشه. در مورد پرسش شما هم بايد بگم که خيلي آدماي زيادي مي شناسم که اينجا در رفت و آمدن اصلا به روي خودشونم نميارن! تقريبا همه... البته الان که نرم افزارهاي ارتباطي ارتقا پيدا کرده کمتر اين ورا پيداشون ميشه. ميگم ريحون رمز مطلب قبل رو نخواستي... مي خواستم بدماااا :دي اصن رمز دار نبود مطلب... چون يه ديوانه ي رواني به پستمون خورده مجبور شدم رمز دارش کنم... حالا خواستي بوگو :دي