• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : حماسه ي پيروزي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خاله ي سارا 

    سلام پلي!

    دو سه تا چيز رو ميخواستم برات ياد آوري کنم از گذشته! که ما يادمونه و شايد شما يادتون نباشه

    1. زمان انتخابات بني صدر امام جمعه ي تبريز آيت ا... مدني گفت: "من به حبيبي راي ميدهم!" و همه ي امام جمعه ها تاييد کردند. ولي ما به دليل اينکه بني صدر اقتصاد بلد بود امديم و به بني صدر راي داديم. امام ميدونست که بني صدر خائنه! هر بار که ميومد بني صدر با امام ملاقات کنه امام بهش وقت ملاقات خصوصي نمي داد براي اينکه به خانواده ي امام نزديک بشه مشاور اولش رو آيت ا... اشراقي دادماد امام قرار داد. رئيس جمهور شد و امام هيچي نگفت. براي اينکه مردم به بصيرت برسند.

    2. به خواست خدا و حکمت خدا اعتقاد داري؟ چرا فکر نمي کني اين خواست خدا بوده تا يک چيز هايي رو به ما بفهمونه! مگه مريضي هميشه بده؟! پس اگه هر کي کريض ميشه خدا دوستش نداره! در صورتي که خدا با مريضي يک چيز تازه اي رو به انسان مي آموزه

    3. ما هر کدوم وظيفه داريم خودمون خودمون رو از گناه دور کنيم و توي مسائل اجتماعي عکس العمل مناسب نشون بديم و مردم رو بخاطر خطاشون با چوب و شلاق نزنيم. همون طور که وقتي معلمي شما رو دعوا ميکنه و به تندي رفتار ميکنه باهاتون ازش متنفر و شاکي مي شويد و در کلاسش آرامش نداريد!

    اما اگر معلمي با زبان خوش! با زبان خودت! گوشت رو هم بپيچونه با خنده ميگذري و سعي مي کني به حرفش عمل کني!

    4. خلاصه اينکه اينم يکي از در هاي معرفت خداست که به روي ما باز کرده و بايد ببينيم چه درسي خواهيم گرفت.

    اگر اين مسئله به اندازه اي که براي ما مهمه؛ در اون رهبر هم احساس خطر ميکرد حتما به کمک سپاه و وزارت اطلاعات و شوراي نگهبان اعمال قدرت ميکرد و مردم رو نجات ميداد! خطر روحاني به اندازه ي خطر بني صدر نيست!

    هيچ موقع تند نرو چون بيشتر آسيب ميبني! اين نقطه ي پرشي هست براي هممون!

    پاسخ

    سلام عليکم. حقيقت اينه که من خيلي از خواننده هاي وبلاگم و کسايي که بهم نظر ميدن رو نمي شناسم، بعد از خوندن نظر شما علاوه بر اينکه همه ي ساراهاي ذهنم رو مرور کردم به اين فکر کردم که کجاب مطالبم اشاره اي به سوالي که از ديروز ذهنم رو مشغول کرده، کرده بودم که باعث شده شما اين قدر دقيق جوابم رو بدين. در هر حال بابت اين حرفتون و کمکي که بهم کرد تا هميشه ي هميشه بهتون مديونم. از ديروز نگران اين بودم که نکنه خدا سرنوشت ما رو به خاطر اينکه خودمون خواستيم تغيير داده و نکنه که نظرش رو از ما برگردونده... ولي حالا خيالم راحته... انشاءالله هر چه هست سکوي پرشي باشه براي پيشرفت و تعالي انقلاب. فکر کنم شما واسطه ي فيض الهي شدين که نکنه خدايي نکرده حرف و عملي انجام بدم که درست نباشه... بازهم ممنونم :) :*