سلام عزيزم
داشتم فکر ميکردم که برايت چه بنويسم که نوشته ات براي هانيه توجهم رو جلب کرد اين که از روشنگر رها شده! آيا اين خود يک نوع سياه نمايي نيست؟ ميداني اگر دانش آموزي از يکي از مدارس دولتي در يکي از مناطق محروم کشور اين کامنت را بخواند احتمالا چه تصوري سياهي از اين چنين مدرسه اي در ذهن او ايجاد ميشودو اگر از نزديک آنجا را ببيند چه فکري در مورد شما خواهد کرد، چنين مدرسه هايي جزو ايدآل هاي هر دانش آموزي در هر جاي اين آب و خاک است. گاهي غرق شدن در نعمت باعث نديدن آن ميشود واينکه نتوانيم شکر آن را به جاي آوريم.فکر ميکنم بار ها در کلاسهايم در روشنگر گفته ام که روشنگري بودن برايم هيچ افتخاري نيست. از اين نگاه بيزارم و به راحتي ميتوانم از روشنگر بگذرم اما خدا را هميشه بابت بودن در چنين فضايي و کار با نوجواناني مثل شما شاکرم. اينکه شما زودتر بايد به علوم انساني مي پرداختي شکي نيست چون استعدادت را خداوند در اين نهاده ،ولي عده اي هم خدمت رو در علوم ديگر ميابند که بايد به آنها نيز حق داد.
راستي اين روزها هر وقت کلمه ساده زيستي رو ميبينم به اين فکر ميکنم که ساده زيستي براي کساني جذابه که مجبور به انتخابش نيستن،ساده زيستي براي کسي که خانواده سه نفريش رو با موتور تو گرماي تابستون جابجا ميکنه اصلا جذاب نيست براي او پرايد سواري ساده زيستي نيست و خيلي ايدآله! اينکه اگر من پول خريد يه پرادو رو دارم ولي براي ساده زيستي پرايدو ! رو انتخاب ميکنم با بقيه پولم چه ميکنم؟
مسلمون بايد عزت داشته باشه و يه زندگي خوب به اين مسئله کمک ميکنه ،که تو اسلام داشتن خونه خوب و مرکب خوب توصيه شده!که مولامون گفته از هر دري که فقر وارد شود کفر به او ميگويد با تو مي آيم.
تو انتخابمون شعاري عمل نکنيم- مردم و نگرششون رو سفيد و سياه نبينيم- به فرمايشات آقا در اينمورد توجه کنيم.
با آرزوي توفيق