• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : همچو موري اندر اين خرمن خوشم....
  • نظرات : 4 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من خيليييييييي خوشحالم که از اول وقتي اون کانديد قبليمو انتخاب کردم با شک و شبهه بود
    بعد با اون مناظره آخريه کاملا مطمئن شدم که اشتباه ميکنم
    من و بابام! دوتايي باهم داشتيم اون مناظره رو ميديدم و دوتايي بدون اينکه به هم بگيم نظرمون عوض شد، بعدش يهويي فهميديم دوتاييمون يه فکر داريم
    پلي دفعه ديگه که آقا بيان شايد بتونم برم ديدنشون
    دعا کن
    دعا کن بتونم برم
    پاسخ

    من و آقا يه عمره توي اين شهر کنار هم زندگي مي کنيم! من هنوز نديدمشون... واقعا قابل تاسفه....هعي...