• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : ششم ارديبهشت ماه جلالي...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نيکي 
    واي اونو که نگو پلي ...
    ببين ما در اصل سال پيش کسي به نام معلم فيزيک نداشتيم ، يکي بود که معلم فيزيک نما بود !!! اصلا يادم ننداز که کابوسي بود سال پيش ... الان براي پيش بايد ي دوره اساسي ب ما فيزيک دو درس بدن اين قدر ک داغونيم !
    پاسخ

    ولي نيک... کلاس هاي فيزيک دو يکي از بهترين روزاي زندگي من بود... گاهي اوقات فقط مي شستم و به اين فکر مي کردم وقتي از اين کلاس برم چه قدر دلم براش تنگ ميشه... ولي ديدي آخرش چي شد؟ خانوم شفيعي رو ديروز توي اون آمفي تئاتر کذايي ديدم! چي شد نيک؟ بهم نگاه کرد، باهام دست داد، منو نشناخت! منو نشناخت نيکي! نگفت رحيمي پور کجا بودي؟ نگفت رحيمي پور چرا تغيير رشته دادي! نگفت رحيمي پور سر کلاس فيزيک باهم چه قدر خوش مي گذرونديم و مي خنديديم! نگفت رحيمي پور وقتي خنده ي منو بعد نمره هاي خوبت مي ديدي چه قدر ذوق مي کردي! ولي من هنوزم دلم براي کلاساي فيزيک تنگ ميشه! براي سينماتيک و ديناميک و کار و انرژي ... نيک من هيچ وقت شاگردامو فراموش نمي کنم! ولي فکر کنم اون موقع اونا منو فراموش کنن.... مثل همين تاريخا... مثل روز تولد 3 سالگي گردنبندم...