وبلاگ :
من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
يادداشت :
ششم ارديبهشت ماه جلالي...
نظرات :
1
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
غزل ِ صداقت
چ مبهم بود .. :)
پاسخ
خعلي....
+
قاصدك خانومツ
اصن با اين مطلباي عميق اينقده حال ميكنم ك نگو....
دارم ب بازگشت سارم مي فكرم. ب گردنم....
پاسخ
خودمم حال ميکنم. فکر کن.... ف ک ر ...
+
ام علي
سلام
خداروشکر عزيزم. در جواب جواب همون خصوصي.
خواهرا واقعا مثل هم هستنا.
فيزيک2 با خانم شفيعي براي من هم خيلي خاطره انگيز بود.خيلي دوستش داشتم. هم فيزيک2 رو هم خانم شفيعي رو و هم نمرات خيلي خوبي رو که از امتحاناي خانم شفيعي مي گرفتم و اونم کيف مي کرد.
تو مطمئني نشناختت؟ منو که بعد از اينکه رفته بودم دانشگاه با اين که بهش ايميل زدم و فکر مي کنم توي يکي از اين شبکه هاي اجتماعي بهش درخواست دوستي دادم، به ياد آورد. البته هيچ کدوم از اين حرفايي رو که تو انتظار داشتي بهت بزنه و منم انتظار داشتم، نزد و من هم دلم مي خواست بيشتر تحويل بگيره.
پاسخ
سلام! نه بابا... فقط با من دست داد و رفت، حتي لبخند هم نزد... انگار من ديوارم مثلا....هعي... :(
+
هزار
چقدر زود حس بزرگ شدن بهت دست داده ...
من وقتي فهميدم دارم بزرگ ميشم که 19 سالم بود
وقتي که ديگه چيزي رو زير لب زمزمه نميکردم
و وقتي ناراحت ميشدم ميتونستم اشک هام رو کنترل کنم !!!!
يک : خوش به حالت .
پاسخ
آدما با سن هاشون بزرگ نميشن... حتي با دل هاشون هم بزرگ نميشن... با اتفاقايي که تو زندگي شون مي افته بزرگ ميشن... گاهي اوقات شرايط جوري ميشه که مجبور مي شي بزرگ بشي... اونم زودتر....
+
نيکي
واي اونو که نگو پلي ...
ببين ما در اصل سال پيش کسي به نام معلم فيزيک نداشتيم ، يکي بود که معلم فيزيک نما بود !!! اصلا يادم ننداز که کابوسي بود سال پيش ... الان براي پيش بايد ي دوره اساسي ب ما فيزيک دو درس بدن اين قدر ک داغونيم !
پاسخ
ولي نيک... کلاس هاي فيزيک دو يکي از بهترين روزاي زندگي من بود... گاهي اوقات فقط مي شستم و به اين فکر مي کردم وقتي از اين کلاس برم چه قدر دلم براش تنگ ميشه... ولي ديدي آخرش چي شد؟ خانوم شفيعي رو ديروز توي اون آمفي تئاتر کذايي ديدم! چي شد نيک؟ بهم نگاه کرد، باهام دست داد، منو نشناخت! منو نشناخت نيکي! نگفت رحيمي پور کجا بودي؟ نگفت رحيمي پور چرا تغيير رشته دادي! نگفت رحيمي پور سر کلاس فيزيک باهم چه قدر خوش مي گذرونديم و مي خنديديم! نگفت رحيمي پور وقتي خنده ي منو بعد نمره هاي خوبت مي ديدي چه قدر ذوق مي کردي! ولي من هنوزم دلم براي کلاساي فيزيک تنگ ميشه! براي سينماتيک و ديناميک و کار و انرژي ... نيک من هيچ وقت شاگردامو فراموش نمي کنم! ولي فکر کنم اون موقع اونا منو فراموش کنن.... مثل همين تاريخا... مثل روز تولد 3 سالگي گردنبندم...
+
نيکي
نمي دونم چرا کلا وقتي حرف از فيزيک ميشه من ياد نقطه ي عطف زندگي خانم آقازاده ميوفتم...
هي عجب خانم فهميده اي بود ، يادش بخير ... (کلا معلم فيزيک ها خيلي خاص اند ! خانم ملک ، خانم آقازاده و معلم فيزيک عزيز امسال من !!!)
پاسخ
نقطه عطف زندگي آقازاده؟ آهااااان يادم اومد! موقعي که با خانوم ملک آشنا شده بود؟ هههه... يادم رفته بود! فقط معلم فيزيک پارسالت اين وسط نخودچيه ديگ :دي
+
نيکي
ببين آخرش نذاشتي من اين اثبات ضريب خودالقايي رو بخونم
خوابم گرفت !
پاسخ
برو بخون، برو بخواب، خانوم ملاحيدري رو سرافراز کن.... چند شب پيش خواب مي ديدم ما هم از ترم دوم به جاي رياضي فيزيک مي خونيم! نيکي تا حالا ديدي تو متن هام سخن راجع به بدي فيزيک گفته باشم؟ خب چون آدمه! چون انسانه! تا حالا ديدي جز قربون صدقه چيز ديگه به شيمي نسبت داده باشم؟ خب ندادم ديگه... ولي واقعا رياضي رو نميشه نگفت...
+
نيکي
چرا پولي ، چرا ؟
چرا دوست داري به هر نحوي لاي هر نوشته ايد اين رياضي بد بخت رو له کني ؟ خوشت مياد رياضي پشتت بگه خدا رو شکر که ديگه پولي اي نيست مارو تو مغذش فشار بده و يه مشت فحش بارمون کنه تا بياره رو کاغذ ؟ خوشت مياد؟
مگه تو کم توان ذهني اي که اين بيچاره اين قدر بهت فشار اورده ؟!
پاسخ
بهم فشار نيورده نيکي. مي دوني تو تاريخ چي نوشته؟ نوشته چون پيشرفت علمي اروپايي ها با درگيري هاي مذهبي شون با کليسا همراه شد. اونا به اين نتيجه رسيدن که دين مانع پيشرفت علميه و دين رو کنار گذاشت! منم چون رياضي خوندنم با يک سري سلسله مشکلات ديگه همراه شد احساس مي کنم که همه ي مشکلات ناشي از همون رياضي خوندنه. :دي من رياضي رو له نکردم نيکي. فقط نوشتم از وقتي رياضي نمي خونم ديگ گردنبندم رو گاز نمي زنم! اين خودش يه نکته مثبته، نيست؟ نيکي مي دونستي مغز اين شکليه؟
+
نيکي
راستي سه سالگي گردنبندت مبارک :)
پاسخ
نيک ديدي؟ ديدي :(