• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : شکر...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 31 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام پلي گل منگلي...!
    پلي...! من واقعا براي خودمون خوشحالم که ديگه مجبور نيستيم مثلثات بخونيم...!!!
    البته تو به اندازه ي يک سال، بيشتر از من عذاب مثلثات رو داشتي...
    من کاملا درک مي کنم عذاب خوندن يه درسي که دوسش نداري چقدر وحشتناکه...!!!
    برات خوشحالم... براي خودمم...
    :)
    پاسخ

    نه منصوره تو نمي فهمي... تو هيچ گاه نخواهي فهميد چطور شنبه هات با كلاس مثلثات شروع بشه! نخواهي فهميد كه چه قدر وحشتناك است كه عربي و ادبيات عزيز زير سايه اسم درس عمومي فراموش بشن.... نمي فهمي چه قدر وحشتناكه كه سر كلاس شيمي عزيز معلم تنها چيزي كه بفهمه اين باشه كه تست هاي كنكور رو چطوري بزنيم و نخواهي فهميد ميان تست زدن هاي ديگران احساس بيهودگي كردن چه قدر مسخره است! البته لذت هايي هم داشت! شيمي خوندن و فيزيك حل كردن از قسمت هاي لذت بخش زندگي بود... ولي هر چه شد شكر.... خدا رو شكر... :)